ذبيح الله منصوري discussion

16 views
ذبیح‌الله منصوری 1

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Elham (last edited Dec 18, 2007 11:26PM) (new)

Elham (theriverman) کتاب‌خوانهای نیم قرن پیش، جزوه‌های بنگاه ادبی امید را به خاطر دارند، که هر هفته به بهای پنج ریال منتشر می‌شد و با رمانهای سریالی جذاب چون سه تفنگدار، ترکان خاتون، و غرش طوفان خواننده را در انتظار به التهاب می‌کشید. سن من اما چنین اقتضا ندارد، آن قدر می‌دانم که با چه شوقی گردآورده‌های صحافی‌شده این جزوه‌ها را بر دست نسل قبل، می‌بلعیدم

این مجموعه‌های گرانبها، سالها بعد با همان شکل و با شیوه افست از طبع انتشارات گوتنبرگ بیرون آمد، و در سالهای اول بعد از 1357 جای رادیو و تلویزیونی را که دیدنی‌ترین برنامه‌اش مسابقه علمی بود گرفت. به خصوص رمانهای الکساندر دوما با ترجمه ذبیح‌الله منصوری، هم وزن خود طلا می‌ارزید، به قول زنده یاد منصوری. سه جلد کنت دو مونت کریستو، ده جلد سه تفنگدار، سه جلد ژوزف بالسامو، و هفت جلد غرش طوفان بارها و بارها تجدید چاپ شد

در این میان، چه حقی بر گردن چند نسل کتاب‌خوان دارد شادروان منصوری، بیشتر مورد نظر این نوشته است. ذبیح‌الله حکیم الهی دشتی نام اصلی اوست، ولی با همان نام نویسندگی منصوری محبوب این نسلهاست، چه آنان که این حق را می‌شناسند، چه غیر آنان، که این میرزابنویس نابغه را مورد انواع حمله‌ها قرار داده‌اند، که ترجمه نمی‌کرد، بلکه از خود می‌نوشت. منصفانه‌ترین نظر شاید از شادروان کریم امامی باشد که می‌گفت منصوری مترجم را فراموش کنید و منصوری نویسنده را دریابید، یعنی که هر چند یک صفحه کتاب اصلی را ده صفحه ترجمه می‌کرد به تعبیر امامی، و مترجم نباید خوانده شود لاجرم، ولی نویسنده‌ای توانا بود. حتی این هم درست نیست، توضیح می‌دهم

درسالیان هجرت، با حسی نوستالژیک، تقریبا تمام رمانهای نویسنده محبوب جوانیم دوما را به انگلیسی خواندم، و به یاری حافظه یقین کردم که حتی یک کلمه کم و زیاد در ترجمه‌های منصوری راه ندارد، همان طور که خود همیشه می‌گفت. فارغ از کتابهایی که ترجمه و تلخیص می‌نامید، و آنجا بود که علاوه بر مواد برگرفته از اصل، قلم توانای خود را هم به گردش می‌آورد، و یک را ده می‌کرد. تا ایراد نکنند که چطور با حافظه می‌توان یک کلمه کم و زیاد را قضاوت کرد، شرح دهم که ایرانیم و اغراقی ملیح (یا قبیح!) در وجودم. ولی نظر به این که هر یک از این رمانها را قطعا بیشتر از ده بار خوانده‌ام، از حفظ داشتن بعضی جاها، ادعایی چندان اغراق آمیز نیست

منصوری همواره از مترجم قبلی آثار دوما، میرزا اسکندر قاجار به نیکی یاد می‌کرد و در هر فرصتی مکرر می‌گفت که آن بزرگوار زمانی به این ترجمه اقدام کرد که ما نبودیم. بد نیست به همان شکل گفته شود که امروز روز، آن همه می‌باشد و می‌گردد که منصوری به کار برده شاید طور دیگری نوشته می‌شد، ولی سر تعظیم در برابر مترجمی فرو آوریم که به روایتی بیشتر از هزار جلد کتاب از انگلیسی و فرانسوی به فارسی ترجمه کرد، و به راستی حقی بزرگ دارد بر ادبیات داستانی فارسی. هرگز ترجمه‌ای به روانی و شیرینی کارهای منصوری نخواهید یافت، بگذریم از بزرگانی چون محمد قاضی که هم درست می‌نوشت و هم روان

همیشه در این رؤیا بوده‌ام که آثار رومن رولان مثلا، اگر نام ذبیح‌الله منصوری را بر خود داشت به عنوان مترجم و به جای به‌آذین، چه شاهکاری می‌شد

برگرفته از وبلاگ بیایید دنیای بهتری بسازیم


back to top