تازههای کتاب discussion
تازههای نشر
>
نشر بیدگل
date
newest »

message 1:
by
Mehrdād
(new)
Jul 05, 2015 12:35AM

reply
|
flag
«تراس» و «روال عادی» دو نمایشنامه از ژان کلود کرییر، داستاننویس، فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس سرشناس فرانسوی، است که با ترجمه اصغر نوری در قالب یک کتاب از طرف نشر بیدگل منتشر شده است. در پایان کتاب نیز گفتوگویی با ژان کلود کرییر چاپ شده است. کرییر ازجمله نویسندگانی است که با کارگردانان بزرگ سینما و تئاتر همکاری کرده است. در عرصه سینما همکاریاش با لوئیس بونوئل، برخی از بهیادماندنیترین فیلمهای تاریخ سینما را رقم زده است که فیلم «جذابیت پنهان بورژوازی» یکی از آنهاست. در تئاتر نیز با کارگردانان بزرگی نظیر پیتر بروک و ژانلویی بارو همکاری کرده است. نمایشنامه «تراس»، چنانکه در توضیح پشت جلد ترجمه فارسی کتاب «تراس/ روال عادی» آمده است «قصه جدایی یک زوج جوان امروزی است. کرییر در این نمایشنامه به مضمونی جهانشمول و معاصر میپردازد: عدم تفاهم واقعی بین انسانها؛ اینکه هیچکس درست نمیداند دنبال چیست و همه در حال فرار از وضعیتی شکستخورده و رسیدن به وضعیتی تازهاند، بیآنکه بدانند در این وضعیت عادی چه باید بکنند».همچنین در توضیح پشتجلد، درباره نمایشنامه دوم کتاب یعنی «روال عادی» میخوانیم: «روال عادی ماجرای ملاقات خبرچین یک حکومت دیکتاتوری با کمیسر همان حکومت است. کمیسر، خبرچین را احضار کرده چون خود او را لو دادهاند. کرییر در این نمایشنامه بهخوبی نشان میدهد در جامعههایی ازایندست، گاهی عجیبترین و ترسناکترین چیزها به امری عادی و روزمره تبدیل میشود.»
علیه تفسیر
«علیه تفسیر»، مجموعهای از نقدها و تحلیلهای سوزان سانتاگ است که با ترجمه مجید اخگر از طرف نشر بیدگل منتشر شده است. سانتاگ مقالات این کتاب را بین سالهای ١٩٦٢ تا ١٩٦٥ در نشریات چاپ کرده است و این کتاب، اکنون کتابی کلاسیک در حوزه نظریه به شمار میآید. در بخشی از مقدمه مترجم بر ترجمه فارسی این کتاب درباره آن میخوانیم: «کتاب ویژگیهایی دارد که آن را از یک مجموعه نقد متمایز و ممتاز میکند. یک منتقد معمولا به صورت حرفهای در یک حوزه خاص به نقد میپردازد، و مثلا به عنوان منتقد فیلم، ادبیات، یا هنرهای تجسمی شناخته میشود. از سوی دیگر، نقد معمولا به موقعیت تاریخی و فرهنگی نگارش خود وابستگی تام دارد، و به همین دلیل با گذر زمان ضرورت و معنای خود را تا حد زیادی از دست میدهد و در آینده بیشتر به عنوان سندی تاریخی در مورد موضوع محل مراجعه خواهد بود. به عبارت دیگر، نقد به معنای مرسوم و متعارف اصطلاح تاریخ مصرف، دعاوی، و جاهطلبی محدودی دارد. با نگاه به مقالات کتاب حاضر، متوجه میشویم که این کتاب از جهات مختلف از این تصویر متعارف از نقد فاصله میگیرد، و به اعتبار این تفاوتها شاید نتوان آن را بهمعنای دقیق یا خالص کلمه «نقد» هنری – ادبی بهشمار آورد. اما درعینحال، همین فاصلهگیری موجب میشود تا برخی از مهمترین و جوهریترین پتانسیلها و کارکردهای نقد که شاید برخی از آنها در زمانهی ما به علل مختلف- از جمله تخصصیشدن نقد، و اثرگذاری نهاد آکادمی و بازار بر آن در چند دههی اخیر- به فراموشی رفته باشند در این نوشتهها خودنمایی کنند».
«علیه تفسیر»، مجموعهای از نقدها و تحلیلهای سوزان سانتاگ است که با ترجمه مجید اخگر از طرف نشر بیدگل منتشر شده است. سانتاگ مقالات این کتاب را بین سالهای ١٩٦٢ تا ١٩٦٥ در نشریات چاپ کرده است و این کتاب، اکنون کتابی کلاسیک در حوزه نظریه به شمار میآید. در بخشی از مقدمه مترجم بر ترجمه فارسی این کتاب درباره آن میخوانیم: «کتاب ویژگیهایی دارد که آن را از یک مجموعه نقد متمایز و ممتاز میکند. یک منتقد معمولا به صورت حرفهای در یک حوزه خاص به نقد میپردازد، و مثلا به عنوان منتقد فیلم، ادبیات، یا هنرهای تجسمی شناخته میشود. از سوی دیگر، نقد معمولا به موقعیت تاریخی و فرهنگی نگارش خود وابستگی تام دارد، و به همین دلیل با گذر زمان ضرورت و معنای خود را تا حد زیادی از دست میدهد و در آینده بیشتر به عنوان سندی تاریخی در مورد موضوع محل مراجعه خواهد بود. به عبارت دیگر، نقد به معنای مرسوم و متعارف اصطلاح تاریخ مصرف، دعاوی، و جاهطلبی محدودی دارد. با نگاه به مقالات کتاب حاضر، متوجه میشویم که این کتاب از جهات مختلف از این تصویر متعارف از نقد فاصله میگیرد، و به اعتبار این تفاوتها شاید نتوان آن را بهمعنای دقیق یا خالص کلمه «نقد» هنری – ادبی بهشمار آورد. اما درعینحال، همین فاصلهگیری موجب میشود تا برخی از مهمترین و جوهریترین پتانسیلها و کارکردهای نقد که شاید برخی از آنها در زمانهی ما به علل مختلف- از جمله تخصصیشدن نقد، و اثرگذاری نهاد آکادمی و بازار بر آن در چند دههی اخیر- به فراموشی رفته باشند در این نوشتهها خودنمایی کنند».
لذت خیانت
«لذت خیانت» عنوان کتابی است که دربرگیرنده مقالاتی از موریس بلانشو، پل دومان و جودیت باتلر است و نصراله مرادیانی این مقالات را به فارسی برگردانده است. چهار مقالهای که در این کتاب انتخاب و ترجمه شدهاند، هریک مربوط به دوره و زمینه متفاوتی است. دو مقاله اول کتاب با نامهای «ترجمهکردن» و «ترجمه از» نوشته موریس بلانشو است که او آنها را با فاصلهای نزدیک به دو دهه در دو کتاب خود با نامهای «کار آتش» و «دوستی» به چاپ رسانده بود. مقاله سوم کتاب با نام «نتایج: «رسالت مترجم» والتر بنیامین» نوشته پل دومان است که نخست در سال ١٩٨٣ و بعد در کتاب «مقاومت در برابر نظریه» با اندکی تغییر به چاپ رسید. مقاله چهارم و پایانی کتاب نیز «لذت خیانت» نام دارد که نوشته جودیت باتلر است. مترجم کتاب در بخشی از یادداشت ابتداییاش درباره دلیل گزینش این چهار مقاله و انتشار آنها در یک کتاب نوشته: «همانطور که از نحوه گزینش مقالهها برمیآید، هدف از ترجمه این مقالات در مجلدی واحد پرداختن به شیوه فکری هر متفکر بهخصوص نبوده؛ هرچند از خلال قرائت مقالات با زمینه فکری نویسنده آن مقاله در دوره بهخصوصی از تفکر وی نیز آشنا میشویم. نقطه پیوند مقالات این کتاب تأثیرپذیری همه آنها از رسالت مترجم بنیامین است. در هر چهار مقاله بر کار خلاقانه مترجم تأکید شده است و این موضع سنتی که کار مترجم تقلید یا رونوشت متن اصلی است به نقد کشیده شده است».
«لذت خیانت» عنوان کتابی است که دربرگیرنده مقالاتی از موریس بلانشو، پل دومان و جودیت باتلر است و نصراله مرادیانی این مقالات را به فارسی برگردانده است. چهار مقالهای که در این کتاب انتخاب و ترجمه شدهاند، هریک مربوط به دوره و زمینه متفاوتی است. دو مقاله اول کتاب با نامهای «ترجمهکردن» و «ترجمه از» نوشته موریس بلانشو است که او آنها را با فاصلهای نزدیک به دو دهه در دو کتاب خود با نامهای «کار آتش» و «دوستی» به چاپ رسانده بود. مقاله سوم کتاب با نام «نتایج: «رسالت مترجم» والتر بنیامین» نوشته پل دومان است که نخست در سال ١٩٨٣ و بعد در کتاب «مقاومت در برابر نظریه» با اندکی تغییر به چاپ رسید. مقاله چهارم و پایانی کتاب نیز «لذت خیانت» نام دارد که نوشته جودیت باتلر است. مترجم کتاب در بخشی از یادداشت ابتداییاش درباره دلیل گزینش این چهار مقاله و انتشار آنها در یک کتاب نوشته: «همانطور که از نحوه گزینش مقالهها برمیآید، هدف از ترجمه این مقالات در مجلدی واحد پرداختن به شیوه فکری هر متفکر بهخصوص نبوده؛ هرچند از خلال قرائت مقالات با زمینه فکری نویسنده آن مقاله در دوره بهخصوصی از تفکر وی نیز آشنا میشویم. نقطه پیوند مقالات این کتاب تأثیرپذیری همه آنها از رسالت مترجم بنیامین است. در هر چهار مقاله بر کار خلاقانه مترجم تأکید شده است و این موضع سنتی که کار مترجم تقلید یا رونوشت متن اصلی است به نقد کشیده شده است».
بهتازگی مجموعهای دیگر از وودی آلن منتشر شده که شامل چند نمایشنامه و داستان و قطعاتی طنز از او است که مشهورترینشان نمایشنامه «مرگ در میزند» است و عنوان کتاب هم بر اساس نام همین نمایشنامه گذاشته شده. در این مجموعه بهجز این نمایشنامه مشهور وودی آلن، داستانها و قطعات طنز دیگری با این عناوین ترجمه شدهاند: «گام بزرگی برای بشریت»، «سطحیترین انسان»، «پرسش»، «نقدی بر رستوران فابریزیو و بازخوردهایش»، «اعترافات یک سارق»، «خاطرات: مکانها و افراد» و «دوران شوم زندگی ما». «مرگ در میزند» نمایشنامهای کوتاه و مشهور است که پیشتر در ایران ترجمه و شناخته شده بود. مرگ یکی از شخصیتهای این نمایشنامه است که نیمهشبی با یک انسان روبهرو میشود. «دوران شوم زندگی ما» یکی از قطعات خواندنی این مجموعه است که در ابتدای آن میخوانیم: «بله. اعتراف میکنم. من، ویلرد پوگربین، که زمانی فردی خونسرد و خوشآتیه بودم، به رئیسجمهور آمریکا تیراندازی کردم. خوشبختانه، برای همه، یکی از تماشاچیان در میان جمعیت به اسلحه لوگری که در دستم بود تنه زد و تیر به تابلوی مکدونالد برخورد کرد و پس از کمانهکردن در سوسیسی در فروشگاه سوسیس هیملاشتاین فرو رفت. پس از درگیری مختصری که طی آن چندین مقام دولتی لوله نایم را گره کور زدند، دستگیرم کردند و بهزور مرا برای بازجویی بردند. چطور شد که کارم به اینجا کشید، سؤالتان همین است؟ کسی مثل من که هیچ سابقه سیاسی ندارد؛ کسی که رویای کودکیش این بوده که قطعات مندلسون را با ویولنسل اجرا کند یا شاید در پایتختهای بزرگ در سرتاسر دنیا اجراهای رقص بیمانند برگزار کند...». پیش از این، مجموعههای دیگری از وودی آلن در نشر بیدگل منتشر شده بود که «حالا بیحساب شدیم»، «این آب آشامیدنی نیست!» و «بیبالوپر» هر سه با ترجمه نگار شاطریان از آن جملهاند.
مرگ در میزند/ وودی آلن/ ترجمه نگار شاطریان/ نشر بیدگل
مرگ در میزند/ وودی آلن/ ترجمه نگار شاطریان/ نشر بیدگل
«ویوپوینت» یا «کتابی برای تمرین و اجرای تئاتر» اثری از آن بوگارت و تینا لاندو، بهتازگی به چاپ رسیده است. این کتاب، نهمین اثر مجموعه «تئاتر: نظریه و اجرا»ی نشر بیدگل است. مترجم در مقدمه، درباره عدم ترجمه دو اصطلاح فوق، به این مسئله اشاره کرده که در کار ترجمه این کتاب و برای برگرداندن این دو واژه، با استادان مختلفی مشورت کرده اما در نهایت به نتیجهای نرسیده چراکه این دو واژه اصطلاحاتی مدرناند که بهتازگی وارد تئاتر حرفهای شدهاند و انتخاب هر برابرنهادی برای آنها با کاستیهایی روبهرو بود. بااینحال آن بوگارت در این کتاب از اصطلاح «ویوپوینت» برای نامیدن شیوه بازیگری و از واژه «کامپوزیشن» برای شیوه اجرای آثار استفاده کرده است. آن بوگارت، کارگردان تئاتر امروز آمریکا، دانشآموخته دانشگاه نیویورک در رشته مطالعات اجرا و درام است و اکنون بهعنوان استاد رشته کارگردانی در دانشگاه کلمبیا مشغول به فعالیت است. بنا به توضیح، بوگارت بر این باور است که تئاتر معاصر آمریکا میباید هنرمندان سراسر جهان را یکپارچه کند و از برآمد گفتمانهای همه فرهنگهای جهان در هنرهایی چون حرکات موزون، موسیقی و تئاتر استفاده کند و میکوشد با آفریدن تصاویر بومی، فراملیتی و جهانی در آثار خود تماشاگر را به چالش بکشد. بخشی از تلاش بوگارت معطوف به این است که نوآوریهایی در شیوههای کارگردانی به وجود بیاورد و تاکنون نیز تلاشهای او در این زمینه با استقبال مواجه شدهاند و جوایز مختلفی نصیب او شده است. نویسنده دیگر کتاب، تینا لاندو، نویسنده و کارگردان و مدرس آزاد تئاتر است و او هم در دانشگاههای آمریکا به کار تدریس مشغول است. این دو، کتاب «ویوپوینت» را در ١٧ فصل نوشتهاند و اگرچه مخاطبان مختلفی برای اثر خود متصور بودهاند اما در نهایت استاد یا کارگردان را مخاطب اصلی این اثر دانستهاند. نویسندگان اثر این کتاب را به قصد پاسخ به پرسشهایی نوشتهاند که در کلاس یا کارگاه آموزشی یا بعد از اجرای اثری تازه پیشرویشان قرار میگرفته؛ پرسشهایی مثل: «چگونه میتوان از این شیوه در اجرای یک صحنه استفاده کرد؟»، «چگونه میتوان از این شیوه در نگارش نمایشنامه استفاده کرد؟»، «هنگام کار با گروهی که هیچ شناختی از تعالیم ویوپوینت ندارد، چه باید کرد؟»و... این کتاب بهجز جنبه آموزشیاش، از حیثی دیگر هم حائزاهمیت است و آن اینکه تاکنون مطالب چندانی درباره موضوع این کتاب نوشته نشده است. نویسندگان، این کتاب را نه اثری نظریهپردازانه بلکه کتابی دانستهاند که میکوشد به شکلی عملی این شیوه را معرفی کند و نحوه کار با آن و بهصحنهآوردن آن را پیشروی مخاطب بگذارد: «کتاب ویوپوینت کتابی قطعی و صدق محض نیست. این کتاب براساس تجربیات و باورهای شخصی نگاشته شده. وقتی هردوی ما به این باور مشترک رسیدیم که شیوه ویوپوینت روششناسی صرف نبوده و بیشتر تکنیکی اجرائی است، سعی کردیم با تهیه این کتاب اشتیاقی میان تئاتریها برای استفاده کاربردی از این شیوه برانگیزیم. خواست ما این نیست که به دیده راهنمای دستورالعملهای تجویزی به این کتاب نگاه شود».
ویوپوینت/ آن بوگارت، تینا لاندو/ ترجمه سیمین غلامی/ نشر بیدگل
ویوپوینت/ آن بوگارت، تینا لاندو/ ترجمه سیمین غلامی/ نشر بیدگل
بیرون از مولینگار
«بیرون از مولینگار»، عنوان نمایشنامهای است از جان پاتریک شنلی که بهتازگی با ترجمه حمید احیاء توسط نشر بیدگل و در سری نمایشنامههای آمریکایی منتشر شده است. جان پاتریک شنلی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و سینما است که در سال ١٩٥٠ در خانوادهای ایرلندیالاصل در آمریکا متولد شد. او در جوانیاش به تحصیل در رشته تئاتر پرداخت و در سال ١٩٨٢ یکی از اولین نمایشنامههایش با نام «به ماه خوش آمدید» را روی صحنه برد. در سال ٢٠٠٤ یکی از نمایشنامههای او با عنوان «شک: یک حکایت»، بهعنوان بهترین نمایشنامه سال انتخاب شد و جوایز پولیتزر و تونی نیز به این اثر اهدا شد تا شنلی به جمع بهترین نمایشنامهنویسان معاصر آمریکایی بپیوندد. «بیرون از مولینگار»، در ژانویه ٢٠١٤ در برادوی به روی صحنه رفت و متن آن در تابستان همان سال منتشر شد. این نمایشنامه شنلی نیز با استقبال قابلتوجهی روبرو شد و روزنامه نیویورکتایمز آن را بهترین اثر شنلی بعد از «شک: یک حکایت» دانست و متن شاعرانه و رمانتیسیسم آن را ستود. «بیرون از مولینگار»، نامزد بهترین نمایشنامه سال ٢٠١٤ از طرف تونی، مجمع منتقدین تئاتر نیویورک و مجمع منتقدین خارج از نیویورک شد و هماینک نیز فیلمی از آن به کارگردانی نویسندهاش در حال تهیه است. شنلی پیشگفتاری با عنوان «تاریکی یک صبح ایرلندی» برای این نمایشنامه نوشته که در بخشی از آن میخوانیم: «پدر من از ایرلند آمده بود و استعداد وراجی را هم از همانجا با خود آورده بود. اینکه چرا ایرلندیها تا این اندازه استعداد وراجی را در خود پرورش دادهاند احتمالا دلیل سادهای دارد. آنها جزیرهنشین بودهاند و باید با هم کنار میآمدند. البته نه که آنها با هم کنار میآمدند، بلکه باید سعی میکردند با هم کنار بیایند. این امر منجر به پیدایش گونهای زبان شد که به آنها اجازه میداد چیزهای ناجور به هم حواله کنند اما با ملاحت. من ایرلندی نیستم. من ایرلندی-آمریکایی هستم. برخی میگویند که من هم از آن استعداد بهرهمندم. خب اگر من هم بهرهای از آن استعداد بردهام بهخاطر این بوده که به پدرم و عموها و داییها و برخی از عمهها و خالهها گوش دادهام که در اتاق نشیمن هرچه داشتهاند نثار یکدیگر کردهاند...». صحنه نمایش «بیرون از مولینگار»، دهکدهای در شصتکیلومتری شهر دوبلین در جمهوری دوبلین است در سالهای ٢٠٠٨ و ٢٠٠٩ و ٢٠١٣. پیش از این، نمایشنامه «شک: یک حکایت» با ترجمه محمد منعم در نشر نیلا و نیز با ترجمهای دیگر توسط آزاده شاهمیری در نشر قطره منتشر شد بود. همچنین نمایشنامهای دیگر از شنلی با عنوان «بیا بریم تو دل شب پر ستاره» نیز با ترجمه بهرنگ رجبی در نشر نیلا منتشر شده بود.
«بیرون از مولینگار»، عنوان نمایشنامهای است از جان پاتریک شنلی که بهتازگی با ترجمه حمید احیاء توسط نشر بیدگل و در سری نمایشنامههای آمریکایی منتشر شده است. جان پاتریک شنلی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و سینما است که در سال ١٩٥٠ در خانوادهای ایرلندیالاصل در آمریکا متولد شد. او در جوانیاش به تحصیل در رشته تئاتر پرداخت و در سال ١٩٨٢ یکی از اولین نمایشنامههایش با نام «به ماه خوش آمدید» را روی صحنه برد. در سال ٢٠٠٤ یکی از نمایشنامههای او با عنوان «شک: یک حکایت»، بهعنوان بهترین نمایشنامه سال انتخاب شد و جوایز پولیتزر و تونی نیز به این اثر اهدا شد تا شنلی به جمع بهترین نمایشنامهنویسان معاصر آمریکایی بپیوندد. «بیرون از مولینگار»، در ژانویه ٢٠١٤ در برادوی به روی صحنه رفت و متن آن در تابستان همان سال منتشر شد. این نمایشنامه شنلی نیز با استقبال قابلتوجهی روبرو شد و روزنامه نیویورکتایمز آن را بهترین اثر شنلی بعد از «شک: یک حکایت» دانست و متن شاعرانه و رمانتیسیسم آن را ستود. «بیرون از مولینگار»، نامزد بهترین نمایشنامه سال ٢٠١٤ از طرف تونی، مجمع منتقدین تئاتر نیویورک و مجمع منتقدین خارج از نیویورک شد و هماینک نیز فیلمی از آن به کارگردانی نویسندهاش در حال تهیه است. شنلی پیشگفتاری با عنوان «تاریکی یک صبح ایرلندی» برای این نمایشنامه نوشته که در بخشی از آن میخوانیم: «پدر من از ایرلند آمده بود و استعداد وراجی را هم از همانجا با خود آورده بود. اینکه چرا ایرلندیها تا این اندازه استعداد وراجی را در خود پرورش دادهاند احتمالا دلیل سادهای دارد. آنها جزیرهنشین بودهاند و باید با هم کنار میآمدند. البته نه که آنها با هم کنار میآمدند، بلکه باید سعی میکردند با هم کنار بیایند. این امر منجر به پیدایش گونهای زبان شد که به آنها اجازه میداد چیزهای ناجور به هم حواله کنند اما با ملاحت. من ایرلندی نیستم. من ایرلندی-آمریکایی هستم. برخی میگویند که من هم از آن استعداد بهرهمندم. خب اگر من هم بهرهای از آن استعداد بردهام بهخاطر این بوده که به پدرم و عموها و داییها و برخی از عمهها و خالهها گوش دادهام که در اتاق نشیمن هرچه داشتهاند نثار یکدیگر کردهاند...». صحنه نمایش «بیرون از مولینگار»، دهکدهای در شصتکیلومتری شهر دوبلین در جمهوری دوبلین است در سالهای ٢٠٠٨ و ٢٠٠٩ و ٢٠١٣. پیش از این، نمایشنامه «شک: یک حکایت» با ترجمه محمد منعم در نشر نیلا و نیز با ترجمهای دیگر توسط آزاده شاهمیری در نشر قطره منتشر شد بود. همچنین نمایشنامهای دیگر از شنلی با عنوان «بیا بریم تو دل شب پر ستاره» نیز با ترجمه بهرنگ رجبی در نشر نیلا منتشر شده بود.