YA readers (Percy3 Group) discussion

The Terminal Man
This topic is about The Terminal Man
13 views
بوک کلاب (بخش فارسی) > نقد و بررسی کتاب قاتل رایانه ای اثر مایکل کرایتون

Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

Reihane | 145 comments Mod
قراره اینجا در مورد کتاب قاتل رایانه ای بحث کنیم
که اولین کتاب فارسی گروهه و پستشم با جزییاتش توی وبلاگ پرسی 3 هست
اینم آدرسیش
http://percy3.mihanblog.com/post/146


message 2: by [deleted user] (new)

صرفا کپی، پیست :دی

قرار بود من مثلا دیر تر از همه بخونم کتابو
اول اینکه هر کی کتابو نخونده این به اصطلاح نقد منو نخونه!
دوم اینکه: ووواااااااااااااووووووووو! من رسما عاشق این کتاب شدم. شاهکار نبود ( شایدم بود، ) ولی در هر صورت با تموم اشکالاتش من بهش چهار دادم! از ده فکر کنم نه یا هشت بدم.
+ شاید برای این بود که خیلی وقت بود من یه علمی تخیلی به این خلوص نخونده بودم! حالا که بهش فکر می کنم به نظرم آخریش من و روبوت آسیموف بود!! ( که البته این دو تا غیر قابل مقایسه اند کلا! )
بازم همچنان این ترجمه آزار می داد. خیلی سخت بود خوندنش واقعا. و اسم کتاب هم بد بود. ترمینال من مگه چش بوده که عوض کردن؟ یا حتی اسمی که خود بنسون گفت، الکترو من هم خیلی خوب بود.
الان که بهش فکر می کنم نقش اصلی جانت بود. کلا جانت مث همه شون شخصیت پردازی خوبی داشت. ولی از اونایی بود که منو آزار می دن :-" ( دیدین گفتم؟ حق با من بودش! از اینا که همیشه حق باهاشونه خوشم نمیاد )
الیس عالی بود به نظرم. شخصیت پردازیش حرف نداشت؛ به دلایلی.:دی. موریس هم که رسما کاره ای نبود. ولی خوب اونم خوب پردازش شده بود.
میرسیم به بنسون. بنسون از اون قاتلای باهوش برنامه نویسی که عادت داشتم بهشون نبود. این تنوع بود و من دوستش داشتم. بنسون گیج شد، تحت تاثیر شوک ها قرار گرفت و وحشتناک عمل کرد. من فقط امیدوار بودم که یه راه دیگه برای فرارش پیدا می کرد. یه کم مسخره بود ندادن اون دارو ها.
قسمت چهارم کمی تا قسمتی بیشتر از اینکه عوت باشه جنایی شده بود. و خیلی هم راحت می شد حدسش زد. برای همین اون قسمت رو خیلی کمتر دوست داشتم. ولی خوب روحیه پزشکی رو خیلی خوب تونسته بود نمایش بده توی موریس و جانت.
++ من عاشق جرج و مارتا شدم! مخصوصا اون قسمتی که سنت جرج قاتی کرده بود و اینا...
بقیه ش باشه برای بعد...
---
خوب قسمت دوی نقد!!

من خواهرم عادت داره صرفا جهات آزار دادن، وقتی دارم کتاب می خونم دکمه end رو میزنه که طبیعتا میره آخر. بعد وقتی دید منابع داره چشاش زده بود بیرون که مگه این کتاب داستان نیست؟
یکی از چیزایی که خیلی دوست داشتم همین بود. روی این داستان کار شده بود. فکر شده بود و اطلاعات گرد آوری شده بود.
جزء معدود وقتایی بود که اصلا نمی تونم روی نثر کتاب نظر بدم. با توجه به ترجمه فقط دقتم روی این بود که کتابو بفهم!! ترجمه برای چند وقت پیش خوب بود ولی الان نه.
دیالوگ ها و حالات یه کم مصنوعی بودن. یه کم فقط
+ من تا یه جایی فکر می کردم الیس زنه! یا رایس مرده :-"

اینا رو هم گفتم که یه چیزی گفته باشم :دی
همون طور که قبلا دادم، به این کتاب سه و هفتادو پنج می دم.

+ راستی در مورد اون چیزی که گفتی در مورد شمشیر حقیقت. به نظرم اره، مردن اونا تقصیر همونیه که پول رو داده. توی این ماجراهم همه چیز فقط پیچیده تر بود، ولی دقیقا همین بود. جانت و اون استادش حق داشتن. الیس کاملا عجولانه تصمیم گرفته بود.
جایی می شناسین شبیه سازی جرج و مارتا رو نشون بده؟ من هنوز توی کف این دو تام


message 3: by Mohammad Mahdi (new)

Mohammad Mahdi | 46 comments اهم

ببخشید من میشه یک چیز بی ربط بگم ؟
بالاخره نقد و بررسی و بحث توی وبلاگه یا توی اینجا ؟
معرفی کتاب چی ؟

من گیج شدم

____________________________________________

چیزه من با اینکه کتابو تموم نکردم هنوز به علت وسوسه ی بسیار قوی یه نگاهی به نقد نگار انداختم و

[آلیس مگه زن نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ [نیشخند


Reihane | 145 comments Mod
به راستی یه کتاب علمی تخیلی در زمینه پزشکی بود. گر چه من از علمی تخیلی های فضایی بیشتر خوشم می آد. وقتی در مورد روند عمل جراحی صحبت می شد واقعاً حس می کردم منم توی اتاق جراحی هستم و الحاق یه کامپیوتر به مغز خودم رو تصور می کردم. در چیره دستی نویسنده در مورد اطلاع و اگاهی کافی برای تشریح داستان نمیشه گذشت و به حق کار علمی بود. سوالی که با تموم شدن کتاب از خودم رسیدم این بود که امروز چطوریه؟ تاریخ اتفاقات کتاب 1971 (تاریخ چاپ کتاب 1972 )بود و مراجع علمی هم مربوط به همان دوران بود چیزی هحدود چهل پیش ... آیا اتفاق خاصی در این رابطه افتاده؟
جانت راس و موریس از شخصیتای خوب داستان بودند و به خوبی هم توصیف شده بودند. گر چه نویسنده با زبردستی نشون داده بود که اونا با اینکه در حرفه شون افراد عالی رتبه ای هستن بازهم دچار مشکلاتی هستن. به نظر می رسید نویسنده کاملاً خواننده رو مقابل یه سری پارادوکس بی نظیر می ذاره:
کمک کردن به افراد بدون نگاه به پیشینه ی اونا یا با مد نظر قرار دادن اون؟
سوال دیگه اینه که به عنوان یه پزشک اونا قادر بودند تصمیمی این چنینی در مورد بنسون بگیرن؟ با توجه به اختلاف بین الیس و راس این نشون دهنده کم اهمیت بودن نظر راس نبود که جراحی انجام شد؟ بالاخره فردی که خودش به شدت از ماشینها و تسلط اونا بر انسان بیزاره چرا انتخاب می شه تا مغزی الکترونیکی داشته باشه؟
چیز جالب دیگه کتاب در مورد این بود که آدمی اگه اراده کنه می تونه حتی فشار خونش و یا ضربان قلبش رو به طور ارادی کنترل کنه. به نظر من که شدنیه.
در مورد این قضیه مشهور هم توی کتاب جمله ای اومده بود: مغز نمی تونه عملکرد خودش رو تعیین کنه. چون هیچ دستگاهی نمی تونه خودش خودش رو ارزیابی کنه. و این که اگه روزی عملکرد مغزی و مکانیزم اون کشف بشه به حتم موجودی فرابشری این کار رو انجام خواهد داد. نمی دونم اما فکر می کنم هم باهاش موافقم هم مخالف ...

تشبیهاتی که در مورد تعداد سوالهای مغزی انسان شده بود هم واقعاً حیرت آور بود واقعاً چیزی به این کوچیکی و سبکی چقده حیرت آوره.

به نظر می رسه کسایی که از علمی تخیلی های پزشکی لذت برده ان می تونن این کتاب رو بخونن. گر چه طعم بخش پایینی بیشتر پلیسی بود.

من از پنج بهش سه می دم.


back to top