كافه شعر discussion

صدای میرا
This topic is about صدای میرا
20 views
اشعار سعید سلطان پور

Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by اتیه (new)

اتیه | 287 comments دو شعر در من‌ سروده‌ شد
دو شعر نوشتم‌
بي‌آنكه‌ آرامشي‌ در من‌ ببارد
در «عشق‌»
از بادبان‌هاي‌ دست‌هايت‌
كه‌ دو تسليم‌ اند
و در «يگانگي‌»
از روستازاده‌اي‌
كه‌ ندارم‌
سخن‌ گفته‌ام‌

مرا شعري‌ ديگر بايد
شعري‌ كه‌ من‌ ندانم‌ چيست‌
شعري‌ كه‌ آرامش‌ را
مثل‌ رطوبت‌ خاك‌هاي‌ كهنه‌
در من‌ بيدار كند

من‌ هرگز شعر نساخته‌ام‌
من‌ خود، لحظه‌هايي‌، شعر بوده‌ام‌
من‌ خود را نوشته‌ام‌
در من‌، درخت‌ها كلمه‌ بودند
چشمه‌ها كلمه‌ بودند
ستاره‌ها كلمه‌ بودند

و شعر من‌
تصادم‌ ستاره‌ و درخت‌ بود
فوران‌ درشت‌ چشمه‌ بود
چيزي‌ بود كه‌ بيهوده‌ مي‌كوشم‌ تفسيرش‌ كنم‌

آهوئي‌ با ساق‌هاي‌ خيس‌
بيكراني‌ از علف‌هاي‌ پر شبنم‌
وزش‌هاي‌ خنك‌
چرائي‌
سلانه‌
سلانه‌
پرش‌ شبنم‌ها در گذرگاه‌ آهو
و اينهمه‌
سرشارم‌ نمي‌كند
مي‌خواهم‌ گريه‌ كنم‌


message 2: by اتیه (new)

اتیه | 287 comments با صدايي‌ پر از خار و زخم‌
با صدايي‌ پر از جراحت‌هاي‌ تجربه‌
نعره‌ مي‌كشم‌
آيا درياي‌ خار و خون‌ را مي‌بيني‌؟

با حنجره‌اي‌ خونين‌
نعره‌ كشيدم‌
آيا صداي‌ زخم‌ را شنيدي‌؟

مشت‌هايم‌ را بر شب‌ كوفتم‌
شب‌
سر سخت‌
ايستاد

زير شب‌
چون‌ ستوري‌ زخمي‌
سم‌ بر زمين‌ كوفتم‌
و گريستم‌
ستاره‌
ويران‌ بود
هيچكس‌ ضجه‌هاي‌ خونين‌ را نشنيد
با حنجره‌اي‌ خونين‌
نعره‌ كشيدم‌
هيچكس‌ باران‌ خون‌ را نديد

زير شب‌
و زير ابر
اي‌ عظيم‌ترين‌ فرياد
بگذار تو را چنان‌ بركشم‌
كه‌ به‌ قلب‌ ستارگان‌
پرتاب‌ شوم‌

با صدايي‌ پر از خار و زخم‌
در انقلاب‌ خون‌
به‌ ديدارم‌ بيا


back to top