فلسفه discussion
سوال فلسفی ای که اکنون با آن دست و پنجه نرم می کنید چیست ؟
date
newest »

message 1:
by
Me
(new)
Jun 20, 2016 12:12AM

reply
|
flag

ولی همچنان درگیر اخلاق هستم
یعنی دقیق تر اکر بخوام عرض کنم درگیر amorality هستم
میخوام ببینم تا چه اندازه میتونه مفید واقع بشه

دونقاب های انسان که تشکیل شده از هنجارها قوانین اجتماعی قردادهایی که زشت وبد ...رومشخص میکنند
سه یک مایع زمینه از مقداری عقل ودر واقع اگاهی از اینکه تاوقتیکه ما در این جسم ومحدود به زمان ومکان هستیم به هردو این ها نیاز داریم که این مایع زمینه این دو بخش رو در کنار هم نگه میداره
حالا سوال من اینه:اگر این مایع زمینه برداشته بشه چی میشه؟اگر انسانی باشه که فقط بخش حلزونی رو داشته باشه ونقاب ها،مطمئنا گاهی اون حلزون روی کارمیاد گاهی اون نقاب ها حالاچی میشه؟واکنش اون جسم واطرافیان فرد به این اتفاق چیه؟


وممنون از اینکه جواب دادید.


فیلم
looper
رو ببینید جالب خواهد بود

حیوونا دروغ میگن؟! مثالی دارید براش


نگید لذت یعنی رفع الم :| اون وقت میپرسم درد چیست که رفع آن لذتبخش است؟

من خودم آدم اخلاقی بودم و معتقد به این چیزهایی که میگند هرکی غیر اخلاقی عمل کنه بالاخره چوبش را میخوره این دنیا یا تو اون دنیا یا اینکه آدم
اگر غیر اخلاقی عمل کنه از لحاظ روحی و وجدانی دچار عذاب میشه و
چیزهایی از این قبیل که همه مون میدانیم ولی چند وقتی یه که به این موضوع شک کردم ما در اخلاق نسبیت داریم هم زمانی و هم مکانی گاهی اخلاق جنبه قراردادی به خودش میگیره حتی ما اخلاق طبقاتی داریم یعنی یک فعلی در طبقه فرودست خیلی زشته ولی همون فعل در طبقه فرادستان خیلی قبیح شمرده نمی شود.
نمونه ساده اش که همه ما باهاش درگیر هستیم دست اندازی هایی که به اموال عمومی میشه اینطور که از ظاهر امر بر میاد اینگونه دزدیها برای طبقات متمکن خیلی هم قبیح و خرق عادت محسوب نمیشه!!!

و یاهر صلاحیت دیگری مثل تبار خانوادگی ,هوش برتر و
این قضیه هر چه بالاتر برویم مشهورتر میشود مثلا تعدد زوجات برای پیامبر حلال است ولی برای بقیه -از یک تعداد بیشتر- حرام است تابرسیم به خدایان -و یا خدا -م
خیلی فعل ها که برای بندگان زشت است
برای خدایان زشت نیست



اختیار در زندگی نداریم و جبر هست
که باعث میشه ما اینطور که هستیم باشیم
منظور از این جبر هم این نیست که خدایی مثلن ما رو مجبور میکنه یا تقدیر ما رو نوشته
بلکه منظور عواملی هستند که موجب تصمیم گیری ما میشند یعنی هیچ خودی وجود نداره و هر تصمیمی که گرفته میشه قبل از اینکه ما بفهمیم که گرفتیمش گرفته شده
و در واقع اراده ای وجود نداره بلکه دستگاه عصبی ما به وسیله مجموعه عواملی کنترل میشه که روشون کاری نمیتونیم بکنیم یه نمونه این عوامل ژنتیک هست
یه نمونه دیگه آموزش دوران کودکی هست حوادثی که واسه هر کسی
اتفاق میفته و روی ذهنش تاثیر میگذاره


مدت هاست دارم بهش فکر می کنم.
البته من خیلی از دید فلسفی نگاه نمی کنم، بیشتر از دید تجربی به مسئله نگاه کردم
چگونه با اندیشه مرگ کنار میاید؟
سعی می کنید بهش فکر نکنید یا سعی می کنید باهاش مواجه بشید یعنی سعی در حل و درکش دارید یا اینکه پذیرا می شید و فکر و اضطراب همییشگی اون و می پذیرید.
روشی که فعلا پذیرفتم مواجه با اون هست چون حداقل در اون لحظه بهش فکر نمی کنم
ولی خب این مواجه همیشگی نیست و این باعث میشه در زمان های دیگه این اندیشه دوباره وارد ذهنم بشه.
البته بعضی وقت های وقتی خیلی خودم با چیزی سرگرم می کنم هم جواب میده یا خیلی سرم شلوغ هست ولی خب اینم همیشگی نیست.

سقراط ميگه در مورد مرگ من نميخواهم اظهار نظري كنم چون نميدانم ولي كسانيكه از مرگ سخن ميگن غافل از اينكه نادانند فكر ميكنند مرگ رو درك كرده اند در حاليكه تا وقتي زنده هستند نميتونند دركي از اون داشته باشند ولي من چون ازش دركي ندارم خودم را گول نميزنم و سخني نمي گويم و نمي ترسم چون دلم نميخواهد مثل ادماي نادان فكر كنم كه ميدانم مرگ ترسناك است يا زندگي پس از ان با سختي همراه است از كجا معلوم شايد بسيار دلچسب بود و بعد از مردن ما متوجه شويم كه تا الان خواب بوديم و اكنون كه مرديم تازه بيدار شديم.
حكماي اسلامي هم ميگن اصلا مرگ به معنا نيستي وجود نداره هيچ موجودي معدوم نميشه اصلا عدمي وجود نداره مايي كه بوجود اومديم تا ابد وجود خواهيم داشت ولي ادما به اشتباه فكر ميكنند كه تنها يك مرگ در اخر پيري رو به معناي نيستي تجربه ميكنند بلكه ادما هر موقع در برابر هر نوع سختي ساده اي حتي استقامت كردند و ازش گذشتند و رشد كردند مرگي رو تجربه كردند و اون مرگ در اواخر عمر هم مرگي نيست كه با اين مرگها در طول سالهاي عمرمون فرق كنه حتي بعضي از رواياتم كه شده ميگن مرگ از اغوش مادر براي انسان لذت بخش تره عرفا هم كه اصلا بهترين لذت رو فناي در خدا توصيف كردن در غرب هم از اين روايات داريم بعضي گفتم زندگي بدون وجود تصور مرگحتي ، از هر عذابي تحملش سختتره و اگر مرگ وجود نداشت همه دنبالش بودند كه پيداش كنند. لذا سفارش هايي كه در قشنگ جلوه دادن مرگ در تاريخ شده بيشتر از مواردي هست كه مردم رو از مرگ ترسوندن. حتي بعضي عنوان كردند كه مرگ هراسي تنها ابزاريست براي اعمال قدرت حكمرانان بر جوامع و مردم براي اهداف خاص اجتماعي يا فردي خودشان. لذا كمي دقت به زندگي و مطالعه حقيقت ان كاملا مسيله ي مرگ رو زيباتر از تصور بد الان عموم ادمها ميكنه. مناسب ترين اثار فلسفي كه به زبان ساده و در قالب محاوره و داستان حقايق رو روشن ميكنه اثار افلاطون مثل رساله ي دفاعيه اونه و چند رساله ي ديگه اوست كه جزو اثار هنري و ادبي معروف تاريخ هم هست و براي شروع كشف حقيقت عالي و قابل فهمه.