تازه‌های کتاب discussion

203 views
موضوع > رمان

Comments Showing 1-7 of 7 (7 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Mehrdād (new)

Mehrdād (fidbook) | 134 comments Mod
معرفی رمان‌های منتشر شده‫.


message 2: by Mehrdād (new)

Mehrdād (fidbook) | 134 comments Mod
داستان بلند «نعش‌کش» نوشته محمدرضا گودرزی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، این کتاب، حاوی داستانی درباره جهان زندگان و مردگان است. تقابل واقعیت و غیرواقعی از مسائلی است که در این داستان بلند به تصویر کشیده شده است.

گودرزی خود از این کتاب به عنوان داستانی بلند یاد می‌کند اما در شناسنامه کتاب، «نعش‌کش» به عنوان رمان معرفی شده است. شخصیت اصلی این اثر فردی است که مرده و به جهان دیگر رفته است. وقایع این داستان بلند توسط همین شخصیت یعنی راوی اول شخص روایت می‌شود.

رمان «نعش‌کش» 23 فصل کوتاه دارد.

این کتاب با 92 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 5 هزار و 500 تومان منتشر شده است.


message 3: by Mehrdād (last edited Oct 03, 2015 10:10AM) (new)

Mehrdād (fidbook) | 134 comments Mod
آخرین رویا

«آخرین رویا» رمانی است تازه از روح‌انگیز شریفیان که اخیرا از طرف نشر آگه منتشر شده است. «آخرین رویا» پنجمین اثر داستانی منتشرشده از روح‌انگیز شریفیان است. «دست‌های بسته»، «چه کسی باور می‌کند، رستم»، «روزی که هزار بار عاشق شدم»، «کارت پستال» و «خدای من، خدای من» دیگر آثار داستانی اوست که از میان این آثار، رمان «چه کسی باور می‌کند رستم» در جایزه ادبی گلشیری به عنوان بهترین رمان سال انتخاب شد. «آخرین رویا» رمانی است در سه فصل که از زاویه دید اول‌شخص روایت می‌شود و وقایع آن در اروپا اتفاق می‌افتد. راوی در این رمان از خلال بازگویی زندگی‌اش در اروپا و اینکه در آنجا چه اتفاقاتی برای او می‌افتد، به گذشته خود نیز نقب می‌زند. رمان با روایتی از ورود راوی و یکی از شخصیت‌های دیگر رمان به برلین، در زمان فرو‌ریختن دیوار برلین آغاز می‌شود و آنگاه در بخش بعدی با روایت آمدن راوی به لندن و نقب‌زدن به خاطرات گذشته ادامه می‌یابد. رمان به‌نوعی شرح دلواپسی‌ها و دربه‌دری‌های راوی در سرزمین‌های غریب نیز هست. آنچه در پی می‌آید سطرهای آغازین رمان «آخرین رویا» است: «کمی بعد از فروریختن دیوار برلین، من و تئو به آن‌جا رفتیم. برای تئو آن دیوار و فروریختن‌اش اهمیت خاصی داشت، بدون این‌که گرفتار رویا و اوهام باشد. هنوز شور و شادی مردم دیده می‌شد و توریست‌ها دائم در حال عکس‌گرفتن از گوشه و کنار آن بودند. هم‌چنان‌که راه‌مان را از میان آن‌ها باز می‌کردیم، سعی داشتیم وانمود کنیم توریست نیستیم و در واقع نگاه تئو به دیوار که این‌جا و آن‌جا فرو ریخته و هنوز آثارش برجا بود، نگاه توریستی نبود. به مردم که نگاه می‌کردیم دیگر شناخت و تشخیص خودی از غیرخودی و ساکنان غربی و شرقی آسان نبود. در مورد مسن‌ترها راحت‌تر بود، اما جوان‌ها همه مثل هم شده بودند...»


message 4: by Mehrdād (new)

Mehrdād (fidbook) | 134 comments Mod
«به دلقک‌ها نگاه کن!»، رمانی است از ولادیمیر ناباکوف که با ترجمه شمیم هدایتی از طرف نشر نیلا منتشر شده است. این رمان، از آثار متأخر ناباکوف و درواقع آخرین رمانی است که پیش از مرگ او به چاپ رسیده است. ناباکوف نویسنده‌ای است که در آثارش در عین پایبندی به استخوان‌بندی رمان کلاسیک، گاه به‌نرمی از اصول و قواعد این رمان‌ها عبور می‌کند. در آثار او هم وقار رمان کلاسیک را می‌بینیم و هم شیطنت‌های رمان پست‌مدرن را. منتها ناباکوف حواس‌اش هست که چطور روی مرز وقار و شیطنت، روی مرز قاعده و بی‌قاعدگی جوری راه برود که نه شیطنت را به لودگی بکشاند و نه وقار را از حد بگذراند. در رمان «به دلقک‌ها نگاه کن!» با راوی‌ای مواجهیم که مشخصاتی از خود ناباکوف را دارد. البته آنها که با نوشته‌ها و گفته‌های ناباکوف درباره ادبیات و ازجمله آثار خودش آشنا هستند می‌دانند که ناباکوف از اینکه منتقدان در آثار ادبی و از جمله در آثار خود او دنبال رد خود نویسنده بگردند بیزار است اما در عین‌حال همواره با همان شیطنتی که خاص اوست با گذاشتن نشانه‌هایی از خود در رمان، خوانندگان را به چنین جست‌وجویی تحریک می‌کند و در رمان «به دلقک‌ها نگاه کن!» نیز همین کار را کرده است. راوی رمان «به دلقک‌ها نگاه کن!» نویسنده است و در آغاز رمان فهرستی از آثار او آمده است. بالای فهرست نوشته شده: «کتاب‌های دیگر راوی» که این به معنای آن است که آنچه می‌خوانیم کتابی نوشته‌شده به‌ دست راوی است. از طرفی راوی دو دسته کتاب دارد: یکی کتاب‌هایی که به روسی نوشته و دیگری کتاب‌هایی که به انگلیسی نوشته است، که این یکی از همان ردهایی است که ناباکوف به‌عمد از خودش در رمان به‌جا گذاشته است، چون ناباکوف نیز نویسنده‌ای است که بخشی از آثارش را به زبان روسی و بخشی را به زبان انگلیسی نوشته است و رمان «به دلقک‌ها نگاه کن!» جزء رمان‌های انگلیسی اوست. آنچه در پی می‌آید سطرهایی است از این رمان: «فکر نمی‌کنم در دنیای مسابقات ورزشی هرگز کسی توانسته باشد به مقام قهرمانیِ جهان در تنیسِ روی چمن و اسکی، هر دو با هم، برسد؛ با این‌ حال در دو ادبیات که به اندازه‌ی برف و چمن با همدیگر متفاوت‌اند، من اولین نفری بوده‌ام که به چنین موفقیتی دست یافته‌ام. من (غیرِ ورزشکاری تمام‌عیار، که صفحاتِ ورزشیِ روزنامه به اندازه‌ی بخشِ آشپزی‌اش او را کسل می‌کند) نمی‌دانم زدنِ سرویس‌های پی‌درپی در بازی سی و شش امتیازیِ تنیس در سطح دریا در یک روز و روزِ بعد به سرعت بالارفتن از یک پیستِ پرش ١٣٦ متریِ اسکی در هوای آفتابیِ کوهستان ممکن است چه فشارِ جسمانی‌ای در پی داشته باشد. فوق‌العاده زیاد، بدونِ‌شک، و شاید غیرقابلِ تصور. اما من موفق شده‌ام از شکنجه و دردِ دگردیسیِ ادبی فراتر بروم.ما با تصاویر فکر می‌کنیم، نه با کلمات؛ بسیار خُب؛ با وجودِ این وقتی چیزی را که می‌خواهیم در سخنرانیِ فردا بگوییم، یا تازگی در خوابی به دالی گفته‌ایم، یا آرزو می‌کنیم کاش بیست سال پیش به آن ناظمِ بی‌نزاکت گفته بودیم، نیمه‌شب در ذهن‌مان جمع و جور می‌کنیم، به یاد می‌آوریم، یا دوباره شکل می‌دهیم، تصاویری که با آنها فکر می‌کنیم، مسلما کلامی‌اند – و حتا شنیداری اگر از قضا تنها و پیر باشیم.»


message 5: by Mehrdād (new)

Mehrdād (fidbook) | 134 comments Mod
«مگره در اتاق اجاره‌ای» عنوان رمان دیگری است از ژرژ سیمنون، پلیسی‌نویس مشهور فرانسوی، که این‌روزها با ترجمه عباس آگاهی در مجموعه نقاب نشر جهان کتاب منتشر شده است. در این رمان، مگره چند روزی را می‌بایست تنها بگذراند؛ چراکه همسرش برای مراقبت از خواهرش پیش او رفته است و مگره تنها مانده است. مگره عادت به زندگی مجردی ندارد و از سویی هم نمی‌خواهد شب را به تنهایی در آپارتمانش به سر ببرد. همکار مگره او را به ‌خانه‌اش دعوت می‌کند اما مگره از بیم این‌که به عنوان مهمان‌ سرزده مزاحم آنها باشد دعوت دوستش را رد می‌کند. از قضا در دو روزی که مگره تنها مانده، کار چندانی هم در اداره نداشته و در هر دو روز ساعت هفت محل کارش را ترک کرده است. این وضعیت مگره را آشفته کرده چون او نمی‌داند به تنهایی باید شام را کجا بخورد و از طرفی هم نمی‌خواهد دیگران فکر کنند او از فرصت تنها بودن استفاده می‌کند: «میل داشت چه چیزی بخورد؟ چون تنها بود و چون می‌توانست هرجا که دلش می‌خواهد برود، با دقت به فکر فرو رفته بود و رستوران‌هایی را که ممکن بود باب طبعش باشند، از نظر می‌گذراند. مانند زمانی که می‌خواهی واقعا شب خوبی داشته باشی. ابتدا چند قدمی به طرف میدان کنکورد برداشت و چون در این مسیر، بیهوده از خانه خودش دور می‌شد، ناراحتی وجدان گریبانش را گرفت. جلوی ویترین یک فروشنده فراورده‌های خوراکی، چشمش به حلزون‌هایی طبخ شده افتاد که سس کره و جعفری‌شان بیرون زده و براق‌شان کرده بود...». مگره در طول شب به هرجا که می‌رود احساس معذب بودن می‌کند چون فکر می‌کند مجرد است این وضعیت برای او چندان خوشایند نیست. در نهایت او قدم‌زنان به سینما می‌رود و آخر شب، وقتی تازه به خانه می‌رسد تلفن خانه‌اش زنگ می‌خورد و خبری ناگوار دریافت می‌کند. افسری که تحت فرمان مگره بوده، به ضرب گلوله‌ای به شدت زخمی شده و این ماجرا مگره را درگیر ماجرایی دیگر می‌کند. سوء‌قصد به همکار مگره، او را به محل وقوع واقعه می‌کشاند. حادثه در کوچه لومون رخ داده، محله‌ای که با آپارتمان‌ها و اتاق‌های اجاره‌ای‌اش، منظره‌ای شهرستانی دارد. همکار مگره، در تعقیب سارقی جوان به این محله آمده بود که به او تیراندازی می‌شود. مگره ناچار می‌شود در خانه‌ای در این محله بماند تا سارق و کسی که به همکارش تیراندازی کرده را شناسایی کند. او در ساختمانی پررفت‌وآمد اقامت می‌کند و آشنایی مگره با ساکنان این ساختمان شلوغ از قسمت‌های خواندنی کتاب است. بعد از مدتی، مگره سارق جوان را زیر تخت صاحب این ساختمان می‌یابد و این تازه آغاز ماجراهای اصلی «مگره در اتاق اجاره‌ای» است. در بخشی دیگر از این رمان می‌خوانیم: «اولین‌باری که بیدار شد، کمی قبل از ساعت یک، هنوز دو چراغ در ساختمان روبه‌رو روشن بود و او حالا می‌توانست روی هریک از پنجره‌ها اسمی بگذارد و تقریبا با اطمینان کامل بگوید ساکنان آن خانه‌ها چه می‌کردند. طبق دستوری که داده بود، زن پرستار کرکره را پایین نیاورده بود و پرده‌های توری، کشیده نشده بودند، به نحوی که او لکه سفید تختخواب و صورت بی‌حرکت فرانسواز بورسیکو را می‌دید. زن به پشت همچنان مشغول خواندن کتابش بود...».


message 6: by Elham (last edited Mar 04, 2016 04:31AM) (new)

Elham | 1 comments دوستان
پیشنهاد می‌کنم این سایت رو هم که مختص رمان‌خوان‌ها ایجاد شده ببینین
novler.com


message 7: by Seyed (new)

Seyed Naderi (snnaderi) | 2 comments سلام چطور میتونم کتابم رو اینجا معرفی کنم؟


back to top