انجمن شعر discussion
شعر و شاعر
>
بيا / مريم حيدر زاده
date
newest »

به غير از عنوانش، همهء چيزهاي ديگه اش خوب بود
گاهي البته رديف هم بهش داده بودي ولي بيشترين چيزهايي كه منو جذب كرد سادگي شعر، لطافتش و حرفي بود كه درونش جاي گرفته بود
موفق باشي و ممنون
گاهي البته رديف هم بهش داده بودي ولي بيشترين چيزهايي كه منو جذب كرد سادگي شعر، لطافتش و حرفي بود كه درونش جاي گرفته بود
موفق باشي و ممنون

ساينا جان ممنون بابت انتخاب قشنگت
معمولا شعر هاي مريم حيدر زاده خيلي لطيف ودلنشين هستند
پيروز باشي
پروا

بیا به احترام قصه ی عشق به قدر شبنمی مجنون بمانیم
در اينجا شاعروزن را از دست ميدهد. البته ازكليت شعر شما پيداست كه به وزن به اندازه كافي آشناهستيد. پس در شعرهاي بعدي منتظر كارهاي بهتري از شما خواهيم بود..
Parva wrote: "سلام
ساينا جان ممنون بابت انتخاب قشنگت
معمولا شعر هاي مريم حيدر زاده خيلي لطيف ودلنشين هستند
پيروز باشي
پروا"
خوب يا بد نميدونم منتها من با شعرهاي مريم حيدرزاده اصلا آشنا نيستم
اما نكته مهم اينجاست كه انتظار ميره اشعار اين قسمت از خود فرد نوشته شده باشه
ساينا جان من اميدوارم اين شعر نوشته ي خودت باشه ولي اگر اينطور نيست منتظريم تا هرچه سريع تر به بخش مربوطه منتقلش كني
ممنون
ساينا جان ممنون بابت انتخاب قشنگت
معمولا شعر هاي مريم حيدر زاده خيلي لطيف ودلنشين هستند
پيروز باشي
پروا"
خوب يا بد نميدونم منتها من با شعرهاي مريم حيدرزاده اصلا آشنا نيستم
اما نكته مهم اينجاست كه انتظار ميره اشعار اين قسمت از خود فرد نوشته شده باشه
ساينا جان من اميدوارم اين شعر نوشته ي خودت باشه ولي اگر اينطور نيست منتظريم تا هرچه سريع تر به بخش مربوطه منتقلش كني
ممنون
اگر نیلوفری دیدیم زخمی برای قلب پر دردش بمیریم
بیا در کوچه های تنگ غربت برای هر غریبی سایه باشیم
بیا هر شب کنار نور یک شمع به فکر پیچک همسایه باشیم
بیا ما نیز مثل روح باران به روی یک رز تنها بباریم
بیا در باغ بی روح دلی سرد کمی رویای نیلوفر بکاریم
بیا در یک شب آرام و مهتاب کمی هم صحبت یک یاس باشیم
اگر صد بار قلبی شکستیم بیا یکبار با احساس باشیم
بیا به احترام قصه ی عشق به قدر شبنمی مجنون بمانیم
بیا گه گاه از روی محبت کمی از درد لیلی را بخوانیم
بیا از جنگل سبز صداقت زمانی یک گل لادن بچینیم
کنار پنجره تنها و بی تاب طلوع آرزوها را ببینیم
بیا یک شب به این اندیشه باشیم چرا این آبی زیبا کبود است؟
شبی که بینوا می سوخت از تب کنار او افق شاید نبودست
بیا یک شب برای قلب هامان ز نور عاطفه قابی بسازیم
برای آسمان این دل پاک بیا یکبار مهتابی بسازیم
بیا تا رنگ اقیانوس آبیست برای موج ها دیوانه باشیم
کنار هر دلی یک شمع سرخست بیا به حرمتش پروانه باشیم
بیا با دستی از جنس سپیده زلال اشک از چشمی بشوییم
بیا راز غم پروانه ها را به موج آبی دریا بگوییم
بیا لای افق های طلایی به دنبال دل ماهی بگردیم
بیا از قلب هامان بپرسیم که تا حالا در این دنیا چه کردیم؟
بیا یک شب به این اندیشه باشیم به فکر درد دل های شکسته
به فکر سیل بی پایان اشکی که روی چشم یک کودک نشسته
به فکر این که باید تا سحرگاه برای پونه ها یک شب دعا کرد
ز ژرفای نگاه یک گل سرخ زمانی مرغ آمین را صدا کرد
به او یک قلب صاف و بی ریا داد که در آن موجی از آه و تمناست
پر از احساس سرخ لاله بودن پر از اندوه دلهای شکیباست
بیا در خلوت افسانه هامان برای یک کبوتر دانه باشیم
اگر روزی پرستو بی پناهست برای بالهایش لانه باشیم
بیا با یک نگاه آسمانی زدرد یک ستاره کم نماییم
بیا روزی فضای شهرمان را پر از آرامش شبنم نماییم
بیا با برگهای یک گل سرخ به درد زنبقی مرهم گذاریم
اگر دل را طلب کردند از تو مبادا که بگویی ما نداریم
بیا در لحظه های بی قراری به یاد غصه مجنون بخوابیم
بیا دل های عاشق را بگردیم که شاید ردی از قلبش بیابیم
بیا در ساحل نمناک بودن برای لحظه ای یکرنگ باشیم
بیا تا مثل شب بوهای عاشق شبی هم ما کمی دلتنگ باشیم
کنار دفتر نقاشی دل گلی از انتظار سرخ رویید
وباران قطره های آبیش را به روی حجم این احساس پاشید
اگر چه قصه ی دل ها درازست بیا به آرزو عادت نماییم
بیا با آسمان پیمان ببندیم که تا او هست ما هم با وفاییم
بیا در لحظه ی سرخ نیایش چو روح اشک،پاک و ساده باشیم
بیا هر وقت باران باز بارید برای گل شدن آماده باشیم