Dandelion - قاصدک discussion

14 views

Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments و شروع میشود وصلتی

در میان حلقه های رنگ پریده ی هیاهو و خنده

در بزم حقیر سکه های نقره و طلا

پیمانی بسته میشود ، مقدس و برخواسته از ملکوت

و ای کاش بفهمیم ، دریابیم این تقدس را ...





همچنانکه زمان به پیش میراند ، سکوت و فاصله

پرسه میزند در حریم این پیمان !

و ای کاش فرصتش ندهیم که بنشاند نقش های منحوس





نشانه میگیرد نبض این پیمان را هجوم نابرابر غصه ها ، کینه ها

و ای کاش سینه سپر کنیم ، پناه هم شویم





در گیرودار هر روزه ی خشم و درد ، بیم و امید ، پر و خالی شدن

آه که چه رنجی میکشد حرمت این پیمان

و ای کاش نگذاریم شکوه هامان ازین رنج

بیرون برود از ساحت این کلبه این پیمان

که نگه داریم رازهامان را چه شیرین و چه تلخ در قفس سینه در کنج همین دل !

مبادا که نفس های مسموم ، حرفهای عبوس ، آتش زند هر دم این پیمان را !





وای!!!نکند بشکند این پیمان روزی ؟!

نکند شوق کمال بمیرد در ما روزی ؟!نکند تو مرا ، من تورا نباشم بال پریدن روزی ؟!!

نکند آنقدر غره شویم روزی ، آنقدر سرمست ، آنقدر نادان !

"که بلرزانیم عرش خدا را "؟!!

نه !در بازوان حقیر ما چنین قدرتی وجود ندارد !





پس بیا چشم ببندیم بر پلشتی و پستی ، بر حرفهای بیهوده

بر نامهربانی های بی اراده ی هم ، بر خبط های گاه و بی گاه

پس بیا درس بگیریم در مکتبِ هم

و پابه پای ماه و ستاره تمنای کمال را زمزمه کنیم در جان ِ هستی ...





با هم شروع شدیم

و با هم نیز به پایان خوش ِ زندگی میرسیم .به نور و عافیت !



و ای کاش

و ای کاش

و ای کاش ...





بفهمیم ، دریابیم این تقدس را ،این پیمان را !!!


message 2: by Ali (new)

Ali Ashini (CafeChy) (aliashini) | 244 comments Mod
و هنوز این نکته می ماند که این وصلت در غوغای شور و نور و ترانه...چرا بعد از مدتی هیچ نشانی از آن شور، نور و ترانه هایی که زمزمه میشد در آن روزها باقی نمی ماند...
شاید برای نفس تنوع طلب، روح بیمار(همان که می گویند نفخت فیه من روحی و از آن خداست و شاید برای همین بیمار!) است...


(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments آمدنم را دعوتي بودت

رفتنم را اما ...

تاريخ مصرف آدمها را

كدام كارخانه مشخص مي كند؟

هيچگاه نفهميدم

من فاسد بودم ؟

يا تمام گشتم ؟

هيچگاه نفهميدم


message 4: by Jirjirak324 (new)

Jirjirak324 | 63 comments وقتي تو نيستي
نه هست‌هاي ما
چونانكه بايدند
نه بايدها

مثل هميشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض مي‌خورم

عمـري است
لبخندهاي لاغر خود را
در دل ذخيره مي‌كنم: باشد براي روز مبادا
اما
در صفحه‌هاي تقويم
روزي به نام روز مبادا نيست

آن روز هر چه باشد
روزي شبيه ديروز
روزي شبيه فردا
روزي درست مثل همين روزهاي ماست
اما كسي چه مي‌داند؟
شايد
امروز نيز روز مبادا
باشد

وقتي تو نيستي
نه هست‌هاي ما
چونانكه بايدند
نه بايدها

هر روز بي‌تو
روز مباداست


back to top