Error Pop-Up - Close Button Must be a group member before inviting friends

انجمن شعر discussion

12 views
شعر و شاعر > در باره فرخ تمیمی

Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Babak (last edited Oct 21, 2009 12:24PM) (new)

Babak فرخ تمیمی در 11/11/1312 خورشیدی در نیشابور زاده شد. پدرش «میرزا محمد خان طالقانی» از مردم طالقان و از اقوام «دکتر حشمت طالقانی» ، همرزم «میرزا کوچک خان جنگلی» بود.
سالهای نوجوانی و جوانی اش در تب و تاب سیاسی سالهای پس از جنگ جهانی دوم همراه بود و به نهضت ملی ایران تحت رهبری «دکتر مصدق» گرایش یافت . او به سال 1333 در نخستین دوره ی مهندسی دانشکده ی نفت پذیرفته شد اما چند ماه بعد به دلیل مشکلات مادی از ادامه تحصیل بازماند. سپس به خدمت سربازی رفت . دوره ی سربازی را در تهران، گرگان و ترکمن صحرا سپری کرد و پس از آن به کار در زمینه ی حسابداری پرداخت .درس این رشته را هم در آغاز دهه ی 1340 در « موسسه ی عالی حسابداری » خواند ؛ دانشکده ای که «عزیزالله نبوی» یکی از نخستین استادان رشته ی حسابداری در ایران بنیان نهاد . سال 1346 این دوره را به پایان بُرد. سپس به مدیریت حسابرسی و ریاست قسمت حسابداری کارخانجات و شرکتهای مختلفی رسید .
تمیمی در سال 1345 ازدواج کرد . نام همسرش «زهرا منشور» است و حاصل این ازدواج یک پسر به نام فرهنگ (متولد 1347) می باشد . ذوق شعری او از دوران دبیرستان با شعرهای چهارپاره و گاه آزاد ، که اغلب درون مایه ای ملی داشت شناخته شد .

او با توانایی های کلامی اش ، در صف نسل دوم شاعران نیمایی قرار دارد و با زبان متشخص شاعرانه جزو معدود مدرنیست ها به شمار می آید که بر شعر زمانش اثر گذار بوده است .


دفترهای شعرش از این قرار است :

آغوش (1335)

سرزمین پاک (1341)

خسته از بیرنگی تکرار (1344)

دیدار (1350)

از سرزمین آئینه و سنگ (1356)

گزینه ی اشعار (1369)

او به زبان انگلیسی در حد بالایی تسلط داشت و گه گاه به ترجمه ی شعر ، مقاله و کتاب نیز می پرداخت که برخی از ترجمه های او از این قرارند :


ادبیات امروز آمریکای لاتین - سالنامه ی کیهان سال 1352 ( دفتر قصه ص 2-19 )

مردان پوک ( شعر تی.اس.الیوت همراه با تحلیل اُ.اِف کائیل ، مجله ی بنیاد سال 2 ش 16 تیر1357 . ص 24-26-80-81 )

دنیا از چشم هسه ( گزین گویه های هرمان هسه ، مجله ی دنیای سخن ، ش 25 فروردین 1368ص. 79-78 )

ازرا پاوند ( دبلیو ون اوکانر ، نسل قلم : کهکشان 1375 )

راینر ماریا ریلکه ( جی الستون ، نسل قلم : کهکشان 1376 )

ترانه های پینک فلوید ( ترجمه با م.آزاد ثالث 1377 )

شور ذهن ( زندگی نامه ی فروید . نوشته ی ایروینگ استون ، ترجمه با اکبر تبریزی ، مروارید 1378)

او در نیمه ی دوم دهه ی 1370 کتاب پرباری درباره ی زندگی و شعر منوچهر آتشی شاعر هم نسل خودش فراهم آورد . (پلنگ دره ی دیز اِشکن ثالث 1378)

فرخ تمیمی در 23 اسفندماه 1381 به دلیل ایست قلبی در تهران درگذشت و در قطعه ی هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد . یادش جاودان


منبع:http://www.farrokhtamimi.org


message 2: by Babak (new)

Babak خواب
.....



بر کاغذ بلند خیابان

هر مرد جمله ایست

زن جمله یی است

« نیز »

بر کاغذ بلند خیابان .

در شهر ما، یک آبجو

یک قهوه

یک سلام

- چون واژه های ربط -

دنیای جمله های پیشین را

پیوند می زند .



آوند های آجری جوی

از کوچه های تنگ گل آلود

« آمیب های خواب رضایت را »

در خانه های مردم بیمار می برد .



لیوان من ،

لیوان تو ،

لیوان او ،

سرشار - چون همیشه - ز آمیب های خواب ...

در کافه ، ما به یاد کسی باده می زنیم :

دنگ .

دنگ .

نوش .

نوش .

نوش.



در نیمه های شب

بر کاغذ بلند خیابان

یک جمله نقش بست .



تیر بلند برق که بیدار مانده است

با واژه ی پلید طناب ربط

مفهوم جمله را

با روزهای خالی

پیوند می زند .


***
فرخ تمیمی.


message 3: by Jirjirak324 (last edited Oct 28, 2009 10:06AM) (new)

Jirjirak324 | 28 comments "درها و ديوار ها"
ما دو ديواريم
ما، دو ديوار ِ بلند ِ كوچه يي تنگيم
دست ِ معماري كه شايد نام ِ آن تقدير يا هر چيز ِ ديگر بود
خشت ِ روزان ِ جواني را
روي هم مي چيد و مي خنديد
قلب هاي نوجوان ِ ما
در ِگل ِ هر خشت مي ناليد
ما دو ديواريم
سال هاي سال
روزها
شب ها
رهگذر هاي شتابان را به كار ِ خويش مي بينيم
رهگذر هايي كه سر در گوش ِ هم دارند
رهگذر هايي كه تنهايند و تنهايند
********
ما دو ديواريم و در ما پلك ِ هر در بستهء جاويد
تا نسيم ِ گفتگويي از نهفت ِ كوچه مي خيزد
پلك ِ در ها با خيال ِ دست ِ پنهان ِ نوازشگر
نرم مي لرزد
دست ِ پنهان ي نوازشگر ولي افسوس
پلك ِ درها را به روياي ِ گشايش گرم مي دارد
*******
لحظه ها و پلك ها چون سرب
*******
ما دو ديواريم
ما دو ديوار ِ بلند ِ كوچه يي تنگيم
ما كنار ِ خويش و دور از خويش مي ميريم
ما اسير ِ پنجهء معمار ِ تقديريم
*******************
*******************
"اجاق روشن"
در ما نگاه ُكن ، تا
نان وُ شراب را بركت بخشي
تو بندهء عزيز ِ خدا هستي
پيداست
دود ِ اجاق ِ خانه ات از تپه هاي دور
وقتي فضاي شهر
پاك از َسموم ِ دود ُو َدم ِ كارخانه هاست
ياران ِ كوهگرد ِ من از كوهپايه ها
اين جلوه را به ِسيرْ وُ تماشا نشسته اند
**
پيداست
دود ِ اجاق ِ خانه ات از تپه هاي دور
*********************
*********************
"پيوند"
از قلب ِ من كه دشت ِ بزرگيست
دشتي براي زيستن ِ باغهاي مهر
غم با تمام ِ تيرگيَش كوچ مي كند
**
در نور ِ پاك ِ صبح
اندام ِ من ز خواب ِ گران مي شود تهي
در دست هاي من
گويي توان ِ گمشده يي يافت مي شود
**
از قلب ِ من كه دشت ِ بزرگيست
دشتي براي زيستن ِ باغهاي مهر
اينك گياه ِ دوستي ِ جاودانه يي
سر مي كشد ز نور ِ توانبخش ِ آفتاب
**
آوند ِ اين گياه پُر از خون ِ آشتي ست
**
من اين گياه را
تا بارور شود
با نو گياه ِ دوستي ِ دستهاي تو
پيوند مي زنم
*********************
*********************
"شبنم"
چون غنچهء زنبق بياباني
ُپُر مي شوم از هواي باراني
گويي همه شبنم ِ بهارانمِ
شبگير كه شد شبانه گريانم
"فرخ تميمي"
***
سپاسگزارم


back to top