تازههای کتاب discussion
تازههای نشر
>
نشر مروارید
date
newest »

message 1:
by
Mehrdād
(new)
Apr 11, 2015 11:31AM

reply
|
flag
شیطان و پول
جاناشتاینبک از نویسندگان شاخص آمریکایی در قرن بیستم است که رمان «خوشههای خشم» او شهرتی جهانی دارد و از تاثیرگذارترین آثار او به شمار میرود و فیلمی سینمایی، هم براساس داستان آن ساخته شده است. به تازگی رمانی از اشتاینبک با عنوان «زمستان» با ترجمه شهرزاد لولاچی در نشر مروارید منتشر شده است. این رمان در سال١٩٦١ نوشته شد و با لحنی تند به انتقاد از پول، فساد، طمع و جاهطلبی در آمریکا پرداخته است. سالبلو درباره این رمان نوشته: «این اثر بازگشتی است به نثر متعالی خوشههای خشم با موضوعی اجتماعی که آثار اولیه اشتاینبک را چنان پرقدرت کرد». در کتاب درباره این داستان آمده: «ایتان آلن هاولی روحیه مالاندوزانه اجداد ثروتمند و جسور خویش، نسلهای پیدرپی کاپیتانهای کشتی و کاشفان نیواینگلندی را از دست داده است. او که از شکستهایش هراسان شده، در فروشگاهی که زمانی به خانوادهاش تعلق داشت فروشندگی میکند، اما همسر او ناراضی است و فرزندانش آرزومند رفاهی که ایتان نمیتواند برایشان فراهم کند. چند حادثه غیرمنتظره جاهطلبی ایتان را برمیانگیزد و او به مسیری وارد میشود که وجدان خویش را زیر پا بگذارد... .»
در بخشی از رمان «زمستان» میخوانیم: «پروژه ایتان آلن هاولی از روی بیکاری و بهطور اتفاقی شروع شد. ایتان تا حدودی درست فکر میکرد که از روی بدجنسی است، آزمون قدرت خودش. اغلب مردان غمگینی که برای تسلی و اطمینان به او مراجعه میکردند از ناتوانی جنسی در عذاب بودند، گیرافتاده و ناتوان در کابوسهای جنسی که تمام قسمتهای دیگر زندگیشان را تحتتاثیر قرار میداد و مارجی فهمیده بود که با کمی چاپلوسی و اطمینانبخشیدن به راحتی میتوان آنها را دوباره آزاد کرد تا علیه همسران قدارشان بهپا خیزند. او واقعا از مری هاولی خوشش میآمد و از طریق او بود که رفتهرفته از وجود ایتان مطلع شد، که درگیر ضایعه دیگری بود، مخمصهای اقتصادی-اجتماعی که او را ناتوان و متزلزل کرده بود... .»
زمستان/ جاناشتاینبک/ ترجمه شهرزاد لولاچی/ نشر مروارید
جاناشتاینبک از نویسندگان شاخص آمریکایی در قرن بیستم است که رمان «خوشههای خشم» او شهرتی جهانی دارد و از تاثیرگذارترین آثار او به شمار میرود و فیلمی سینمایی، هم براساس داستان آن ساخته شده است. به تازگی رمانی از اشتاینبک با عنوان «زمستان» با ترجمه شهرزاد لولاچی در نشر مروارید منتشر شده است. این رمان در سال١٩٦١ نوشته شد و با لحنی تند به انتقاد از پول، فساد، طمع و جاهطلبی در آمریکا پرداخته است. سالبلو درباره این رمان نوشته: «این اثر بازگشتی است به نثر متعالی خوشههای خشم با موضوعی اجتماعی که آثار اولیه اشتاینبک را چنان پرقدرت کرد». در کتاب درباره این داستان آمده: «ایتان آلن هاولی روحیه مالاندوزانه اجداد ثروتمند و جسور خویش، نسلهای پیدرپی کاپیتانهای کشتی و کاشفان نیواینگلندی را از دست داده است. او که از شکستهایش هراسان شده، در فروشگاهی که زمانی به خانوادهاش تعلق داشت فروشندگی میکند، اما همسر او ناراضی است و فرزندانش آرزومند رفاهی که ایتان نمیتواند برایشان فراهم کند. چند حادثه غیرمنتظره جاهطلبی ایتان را برمیانگیزد و او به مسیری وارد میشود که وجدان خویش را زیر پا بگذارد... .»
در بخشی از رمان «زمستان» میخوانیم: «پروژه ایتان آلن هاولی از روی بیکاری و بهطور اتفاقی شروع شد. ایتان تا حدودی درست فکر میکرد که از روی بدجنسی است، آزمون قدرت خودش. اغلب مردان غمگینی که برای تسلی و اطمینان به او مراجعه میکردند از ناتوانی جنسی در عذاب بودند، گیرافتاده و ناتوان در کابوسهای جنسی که تمام قسمتهای دیگر زندگیشان را تحتتاثیر قرار میداد و مارجی فهمیده بود که با کمی چاپلوسی و اطمینانبخشیدن به راحتی میتوان آنها را دوباره آزاد کرد تا علیه همسران قدارشان بهپا خیزند. او واقعا از مری هاولی خوشش میآمد و از طریق او بود که رفتهرفته از وجود ایتان مطلع شد، که درگیر ضایعه دیگری بود، مخمصهای اقتصادی-اجتماعی که او را ناتوان و متزلزل کرده بود... .»
زمستان/ جاناشتاینبک/ ترجمه شهرزاد لولاچی/ نشر مروارید
جسم، ذهن و ادبیات
«درآمدی بر شعرشناسی شناختی» عنوان کتابی است از پیتر استاکول که با ترجمه لیلا صادقی در نشر مروارید به فارسی منتشر شده است. این کتاب در بخشهای مختلفش میکوشد تا چارچوبی متفاوت از شعرشناسی شناختی به دست دهد و سپس آن را در ارتباط با متن ادبی به کار گیرد. در مقدمه کتاب درباره شعرشناسی شناختی آمده: «شعرشناسی شناختی بهطور کلی درباره خوانش ادبیات است. این جمله تا حدی ساده جلوه میکند و پیشپا افتاده به نظر میرسد. حتا میتواند به مثابه تکراری دقیق تلقی شود، از اینرو که شناخت باید با فرآیندهای ذهنی از جمله خواندن سروکار داشته باشد و شعرشناسی باید فن ادبیات را در نظر بگیرد. اما در واقع چنین جمله سادهای همان نقطه آغاز بحث ماست.
برای اینکه دقیقن متوجه بشویم که این کتاب درباره چیست، نخست باید بهطور شفاف منظور از خوانش و ادبیات را توضیح بدهیم. پاسخ به این پرسشها ما را با مهمترین بحثهایی مواجه میکند که انسان را بهعنوان هویتی مستقل، هوشیار، آگاه و نقادی که توانش زبانی و ادراکی را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، مطرح میکند. در خلال توضیح این مفاهیم، نمیتوانیم خود را با پرسیدن سوالهای مهم و مشکل قانع کنیم؛ بدینمعنا که سعی میکنیم یا پاسخها یا دستکم مسیر رسیدن به راهحلها را فراهم کنیم. برای ملاحظه آنچه در خوانش ادبی رخ میدهد، دستکم به چیزی نیاز داریم که یک متن ادبی است و به فرآیند خواندن که البته مستلزم حضور یک خواننده است». پیتر استاکول، نویسنده کتاب، استاد دانشگاه ناتینگام است و در زمینههای زبانشناسی اجتماعی، سبکشناسی بافتمحور و شعرشناسی به پژوهش پرداخته و کتابها و مقالات متعددی در این حوزهها منتشر کرده است. «درآمدی بر شعرشناسی شناختی»، آنطور که در ترجمه کتاب گفته شده، برای دورههای زبانشناسی ادبی و سبکشناسی برای دانشجویان تهیه شده و البته میتواند برای مطالعات ادبی، نظریات انتقادی و زبانشناختی نیز مورد استفاده قرار گیرد. بنا به توضیح مترجم کتاب، «شعرشناسی شناختی راه جدیدی برای فکرکردن به ادبیات است که شامل کاربرد زبانشناسی شناختی و روانشناسی در متون ادبی میشود.»
درآمدی بر شعرشناسی شناختی/ پیتر استاکول/ ترجمه لیلا صادقی/ نشر مروارید
«درآمدی بر شعرشناسی شناختی» عنوان کتابی است از پیتر استاکول که با ترجمه لیلا صادقی در نشر مروارید به فارسی منتشر شده است. این کتاب در بخشهای مختلفش میکوشد تا چارچوبی متفاوت از شعرشناسی شناختی به دست دهد و سپس آن را در ارتباط با متن ادبی به کار گیرد. در مقدمه کتاب درباره شعرشناسی شناختی آمده: «شعرشناسی شناختی بهطور کلی درباره خوانش ادبیات است. این جمله تا حدی ساده جلوه میکند و پیشپا افتاده به نظر میرسد. حتا میتواند به مثابه تکراری دقیق تلقی شود، از اینرو که شناخت باید با فرآیندهای ذهنی از جمله خواندن سروکار داشته باشد و شعرشناسی باید فن ادبیات را در نظر بگیرد. اما در واقع چنین جمله سادهای همان نقطه آغاز بحث ماست.
برای اینکه دقیقن متوجه بشویم که این کتاب درباره چیست، نخست باید بهطور شفاف منظور از خوانش و ادبیات را توضیح بدهیم. پاسخ به این پرسشها ما را با مهمترین بحثهایی مواجه میکند که انسان را بهعنوان هویتی مستقل، هوشیار، آگاه و نقادی که توانش زبانی و ادراکی را با یکدیگر به اشتراک میگذارند، مطرح میکند. در خلال توضیح این مفاهیم، نمیتوانیم خود را با پرسیدن سوالهای مهم و مشکل قانع کنیم؛ بدینمعنا که سعی میکنیم یا پاسخها یا دستکم مسیر رسیدن به راهحلها را فراهم کنیم. برای ملاحظه آنچه در خوانش ادبی رخ میدهد، دستکم به چیزی نیاز داریم که یک متن ادبی است و به فرآیند خواندن که البته مستلزم حضور یک خواننده است». پیتر استاکول، نویسنده کتاب، استاد دانشگاه ناتینگام است و در زمینههای زبانشناسی اجتماعی، سبکشناسی بافتمحور و شعرشناسی به پژوهش پرداخته و کتابها و مقالات متعددی در این حوزهها منتشر کرده است. «درآمدی بر شعرشناسی شناختی»، آنطور که در ترجمه کتاب گفته شده، برای دورههای زبانشناسی ادبی و سبکشناسی برای دانشجویان تهیه شده و البته میتواند برای مطالعات ادبی، نظریات انتقادی و زبانشناختی نیز مورد استفاده قرار گیرد. بنا به توضیح مترجم کتاب، «شعرشناسی شناختی راه جدیدی برای فکرکردن به ادبیات است که شامل کاربرد زبانشناسی شناختی و روانشناسی در متون ادبی میشود.»
درآمدی بر شعرشناسی شناختی/ پیتر استاکول/ ترجمه لیلا صادقی/ نشر مروارید
ترس و تعلیق
«بچه دیو خواب است» عنوان رمانی است از محمدعلی میهماننوازان که نشر مروارید آن را به چاپ رسانده است. رمان با لحنی شتابآلود شروع میشود و روای داستان از همان ابتدا درباره وضعیتی که حالا در آن گرفتار است، توضیح میدهد: «نمیدانم از کجا شروع شد که رسیدیم به اینجا. به این نقطه، به این لحظات عجیب، به این وسوسهای که حالا در عمق آن دستوپا میزنیم. مدام در مسیر آن گذشته ساده و این حالِ پیچیده و معماگونه تاب میخورم تا ببینم من این میان چه میکنم. چرا تنوتوشهام حالا درست وسط ترس و تعلیقی است که نه راه بازگشت دارد و نه فرجام بدیهی. آن شب، آن روز، آن اشاره، آن نشانه... کدامیک بود که وقتی آمد و خودش را پهن کرد روی گستره لایتناهی زمین و زمان، چیزی در زندگیام تغییر کرد و دستی نیرومند در یک دالان پیچدرپیچ هلم داد که مدتها طول کشید بفهمم هر لحظه بیشتر دارم در اعماق آن فرو میروم؟ حتی نمیشود نشست و سربسته برای یکی گفت که گاهی چقدر اتفاقات درهمتنیده میشوند، آنقدر که نمیدانی اول و آخرش کجاست. نمیشود برایش گفت که گاهی برای درک چرایی خیلی از حوادث باید جای دیگری را جستوجو کنی و دلایل را فارغ از مکان و زمان خود آن حادثه بیابی... .»
بچه دیو خواب است/ محمدعلی میهماننوازان/ نشر مروارید
«بچه دیو خواب است» عنوان رمانی است از محمدعلی میهماننوازان که نشر مروارید آن را به چاپ رسانده است. رمان با لحنی شتابآلود شروع میشود و روای داستان از همان ابتدا درباره وضعیتی که حالا در آن گرفتار است، توضیح میدهد: «نمیدانم از کجا شروع شد که رسیدیم به اینجا. به این نقطه، به این لحظات عجیب، به این وسوسهای که حالا در عمق آن دستوپا میزنیم. مدام در مسیر آن گذشته ساده و این حالِ پیچیده و معماگونه تاب میخورم تا ببینم من این میان چه میکنم. چرا تنوتوشهام حالا درست وسط ترس و تعلیقی است که نه راه بازگشت دارد و نه فرجام بدیهی. آن شب، آن روز، آن اشاره، آن نشانه... کدامیک بود که وقتی آمد و خودش را پهن کرد روی گستره لایتناهی زمین و زمان، چیزی در زندگیام تغییر کرد و دستی نیرومند در یک دالان پیچدرپیچ هلم داد که مدتها طول کشید بفهمم هر لحظه بیشتر دارم در اعماق آن فرو میروم؟ حتی نمیشود نشست و سربسته برای یکی گفت که گاهی چقدر اتفاقات درهمتنیده میشوند، آنقدر که نمیدانی اول و آخرش کجاست. نمیشود برایش گفت که گاهی برای درک چرایی خیلی از حوادث باید جای دیگری را جستوجو کنی و دلایل را فارغ از مکان و زمان خود آن حادثه بیابی... .»
بچه دیو خواب است/ محمدعلی میهماننوازان/ نشر مروارید
«شعر نو در ترازوی تأویل» کتابی است از دکتر سیاوش جعفری که از طرف نشر مروارید منتشر شده است. این کتاب نگاهی است به مهمترین تأویلهای شعر نو از آغاز تا امروز. در بخشی از پیشگفتار کتاب، درباره آن میخوانیم: «در این کتاب شماری از مهمترین تأویلهای موجود در زمینه شعر نو موردنقد و ارزیابی قرار میگیرند تا از این راه عوامل ترجیح یک تأویل بر تأویل دیگر روشن گردد و تا جای ممکن معیارهای پذیرفتنیتری برای تأویل متن به دست داده شود. همچنین با توجه به دشواری استنباط معنی از متن یا طریقه معنیبخشی به متن، این پژوهش در پی آن است تا با نشاندادن نمونههایی عملی از تأویل، فهم شعر نو و لذتبردن از آن را که بهسبب ابهامهای گوناگون برای بسیاری از خوانندگان عادی دشوار است، آسان کند و روش درستتر تأویل و تفسیر را به آنان بیاموزد. از این راه میتوان زمینه ارتباط منطقی خوانندگان را با بخشی از میراث ادبی ایران فراهم آورد. از سویی نتایج این بررسی در تمام شاخههایی که با هرمنوتیک و تأویل متن سروکار دارند، میتواند کارآیی داشته باشد.
ماهیت فهم، داوری میان دریافتهای گوناگون از پدیدهها و میزان اعتبار آن دریافتها، اکنون به یکی از مباحث مرکزی در فلسفه معاصر تبدیل شده است. بررسی رویکردها و اندیشههای هرمنوتیکی مدرن تنوع بیسابقهای را در زمینه مسائل مربوط به تأویل متن نشان میدهد. این پژوهش از سویی، با توجه به بنیانهای تئوریک این اندیشهها و رویکردهای هرمنوتیکی جدید، نیک و بد جریانهای تأویلی تازه را هم در عمل به محک نقد میآزماید». کتاب «شعر نو در ترازوی تأویل» شامل سه فصل است. فصل اول با عنوان «شعر نو و مسئله تأویل» به ریشهها و زمینههای پیدایش شعر نو، انقلاب نیما در شعر، جریانهای شعری معاصر پس از نیما و میزان تأویلپذیری آنها و ارزیابی تأویلی این جریانها و اینکه کدام جریان بیشترین تأویل را به خود اختصاص داده است، میپردازد. «نقد و ارزیابی تأویلهای موجود در زمینه شعر نو»، عنوان فصل دوم کتاب است. نگاهی کلی به تأویلها و درآمیختگی آنها با نقد، انواع تأویل از نظر رویکرد مفسر به شعر، تأویل شاعران نوگرا از شعر خود و دیگری، تأویلپذیری شعرها در عمل و نمونه شعرها و تأویلها و نقد و تحلیل آنها موضوعاتی است که در این فصل به آنها پرداخته شده است.
نویسنده در فصل سوم کتاب به نتیجهگیری و ارائه پیشنهاد معیارهایی برای انجام و ارزیابی تأویل پرداخته است. نویسنده در پایان این فصل و پس از پیشنهاد معیارهایی برای تأویل متن، مینویسد: «دقت و سرسختی در رعایت این معیارها هنگام تأویل، میتواند خوانشگر را از لغزش در بسیاری از بیراههها و کژخوانیها باز دارد؛ با این وجود چنین معیارهایی نباید کلیدهای طلایی ورود ابدی به عالم معنای معتبرِ متن تلقی شوند. همواره بخشی از فرآیند فهم چنان که پیشتر اشاره شد، وابسته به آرایش ذهنی مفسر است و به فرمانهای مکانیکی تن نمیدهد. خوانشگرِ خوب، با آگاهی از این موضوع میکوشد تا جای ممکن از گوشسپردن محض به خودخوانیهای بیمعیارِ «خویش» در برابر منطقِ متن بپرهیزد و از نخستین گامهای تأویل تا مرحله رسیدن به قرینههای استوار، صدای «منهای درون» را به سودِ آن «منِ قاهر» خفه نکند».
ماهیت فهم، داوری میان دریافتهای گوناگون از پدیدهها و میزان اعتبار آن دریافتها، اکنون به یکی از مباحث مرکزی در فلسفه معاصر تبدیل شده است. بررسی رویکردها و اندیشههای هرمنوتیکی مدرن تنوع بیسابقهای را در زمینه مسائل مربوط به تأویل متن نشان میدهد. این پژوهش از سویی، با توجه به بنیانهای تئوریک این اندیشهها و رویکردهای هرمنوتیکی جدید، نیک و بد جریانهای تأویلی تازه را هم در عمل به محک نقد میآزماید». کتاب «شعر نو در ترازوی تأویل» شامل سه فصل است. فصل اول با عنوان «شعر نو و مسئله تأویل» به ریشهها و زمینههای پیدایش شعر نو، انقلاب نیما در شعر، جریانهای شعری معاصر پس از نیما و میزان تأویلپذیری آنها و ارزیابی تأویلی این جریانها و اینکه کدام جریان بیشترین تأویل را به خود اختصاص داده است، میپردازد. «نقد و ارزیابی تأویلهای موجود در زمینه شعر نو»، عنوان فصل دوم کتاب است. نگاهی کلی به تأویلها و درآمیختگی آنها با نقد، انواع تأویل از نظر رویکرد مفسر به شعر، تأویل شاعران نوگرا از شعر خود و دیگری، تأویلپذیری شعرها در عمل و نمونه شعرها و تأویلها و نقد و تحلیل آنها موضوعاتی است که در این فصل به آنها پرداخته شده است.
نویسنده در فصل سوم کتاب به نتیجهگیری و ارائه پیشنهاد معیارهایی برای انجام و ارزیابی تأویل پرداخته است. نویسنده در پایان این فصل و پس از پیشنهاد معیارهایی برای تأویل متن، مینویسد: «دقت و سرسختی در رعایت این معیارها هنگام تأویل، میتواند خوانشگر را از لغزش در بسیاری از بیراههها و کژخوانیها باز دارد؛ با این وجود چنین معیارهایی نباید کلیدهای طلایی ورود ابدی به عالم معنای معتبرِ متن تلقی شوند. همواره بخشی از فرآیند فهم چنان که پیشتر اشاره شد، وابسته به آرایش ذهنی مفسر است و به فرمانهای مکانیکی تن نمیدهد. خوانشگرِ خوب، با آگاهی از این موضوع میکوشد تا جای ممکن از گوشسپردن محض به خودخوانیهای بیمعیارِ «خویش» در برابر منطقِ متن بپرهیزد و از نخستین گامهای تأویل تا مرحله رسیدن به قرینههای استوار، صدای «منهای درون» را به سودِ آن «منِ قاهر» خفه نکند».
«فرهنگ سبکشناسی» عنوان کتابی است که توسط نینا نورگاد، بئاتریکس بوسه و روسیو مونتورو نوشته شده و به تازگی در نشر مروارید منتشر شده است. این کتاب به جز مقدمه مفصلش، دارای چند بخش با این عناوین است: شاخههای اصلی سبکشناسی، اصطلاحات کلیدی در سبکشناسی و متفکران اصلی در سبکشناسی. مترجمان در پیشگفتار کتاب به این نکته اشاره کردهاند که در گذشته سبکشناسی رویکرد زبانی به ادبیات تلقی میشد و در این رویکرد تنها برجسته کردن مسائل زبانی در سبکشناسی اهمیت داشت. اما امروزه پیوند سبکشناسی با ادبیات عمیقتر شده و نظام سبکشناسی حلقه واسط میان زبانشناسی و نقد ادبی تلقی میشود: «به نظر میرسد در دوران کنونی، سبکشناسی حلقه پیونددهنده حوزههای مختلف ادبیات است؛ به دیگر سخن، تصور دانشهای ادبی بدون سبکشناسی، ناممکن است. حتی در چشماندازی گستردهتر حوزههای دیگر مانند تلویزیون، انواع تبلیغات تجاری و غیرتجاری، شبکههای اجتماعی و سایر رسانهها در نظام سبکشناسی جایگاه ویژهای پیدا کردهاند. به تعبیری دیگر، سبکشناسی دیگر منحصر به حوزه ادبیات و زبان نیست، بلکه هر روز قلمرو آن گستردهتر میشود. از طرفی میتوان گفت در میان دانشهای ادبی، سبکشناسی تلاش میکند با به کارگیری شیوهها و ابزار عینی، پژوهشهای نظاممندتر و علمیتری در عرصه ادبیات ارائه نماید». سابقه ورود بحث سبکشناسی به ادبیات ایران حکایتی دراز دارد اما در اینبین مترجمان این کتاب به دو اثر ارزشمند در این حوزه اشاره کردهاند. یکی سبکشناسی ملکالشعرای بهار که تا مدتها جزء مهمترین آثار این حوزه به شمار میرفت و دیگری «کلیات سبکشناسی» سیروس شمیسا که با رویکردی متفاوت با سبکشناسی بهار، باعث پدیدآمدن پژوهشهای جدیدی در زبان فارسی شد. اما به اعتقاد مترجمان ، «فرهنگ سبکشناسی» دایرهالمعارفی است که میکوشد با معرفی شاخهها، اصطلاحات، متفکران و منابع سبکشناسی، پیوند این دانش را با حوزههای دیگر نشان دهد. این کتاب برای توصیف سبکشناسی از استعاره «جعبه ابزار» استفاده کرده؛«جعبه ابزار بزرگی که طیف گستردهای از ابزارهای زبانی قابل دسترس برای منتقدانی را دربر میگیرد که امیدوارند تحلیلشان را از ادبیات و دیگر انواع متون، قاطعانه در زبان واقعی این متون تثبیت کنند. با ظهور انگارههای زبانشناسی جدید، بخشها و ابزارهای جدیدی به این جعبه ابزار افزوده شده است». بر این اساس کتاب در بخش اولش، نمایی کلی از حوزههای متنوع سبکشناسی را در اختیار قرار میدهد و متشکل از مدخلهایی با رویکردهای متفاوت سبکشناسی به متن است؛ مانند سبکشناسی شناختی، سبکشناسی فمینیستی، سبکشناسی پیکرهای و سبکشناسی چندبعدی. بخش دوم کتاب شامل فهرست گستردهای از اصطلاحات و مفاهیم مرتبط با این حوزه به همراه مراجع التقاطی سودمند میان مدخلهای متفاوت است. بخش سوم، فهرستی از اندیشمندان مهم و افراد شاخص در این زمینه، خلاصه آثار، عقاید و مشارکت فراگیر آنان را به دست میدهد.
«وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود» رمانی است از جودیت کِر، نویسنده آلمانی که با ترجمه روحانگیز شریفیان از طرف نشر مروارید منتشر شده است. جودیت کِر نویسندهای است که در دوران رویکارآمدن نازیها در آلمان، به دلیل مخالفت پدرش با آنها و نوشتن مقالات انتقادی دربارهشان، مجبور میشود همراه خانواده از آلمان فرار کند. همین فرار، که چنانکه در مقدمه ترجمه فارسی رمان آمده است در زمان نُه سالگی جودیت کِر اتفاق میافتد و تجربههای حاصل از این فرار، مواد خامِ رمان «وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود» را فراهم آورده است. در مقدمه ترجمه فارسی، درباره آنچه نوشته شدن این رمان را رقم زده است میخوانیم: «جودیت کِر در برلین از پدر و مادری یهودی متولد شده است. پدرش آلفرد کِر نویسندهای برجسته بود که به شدت با نازیهای آلمان، حتی پیش از اینکه روی کار بیایند، مخالف بود و در مقالههایش آنها را سخت مورد انتقاد قرار میداد. زمانی که هیتلر سر کار آمد، ناچار با خانوادهاش از آلمان فرار کرد. در آن زمان جودیت نه سالش بود. وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود سرگذشت تجربههای او از این دوران است. فرار در آخرین لحظه، زندگی در دهکدهای در سوئیس، رفتن به پاریس و در نهایت مهاجرت به انگلستان بخشی از این دوران هستند. او در دو جلد دیگر، ماجراهای زندگیاش در لندنِ دوران جنگ جهانی دوم، رفتن به مدرسه هنر و سرانجام ازدواجش با نویسندهای به نام نایجل نیل را بازگو میکند».آنچه در ادامه میآید سطرهایی است از رمان وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود: «آخرین روزهای مدرسه ماکس و آنا خیلی عجیب بود. هنوز اجازه نداشتند به کسی بگویند دارند از آنجا میروند و خودشان هم در مدرسه آن را فراموش میکردند. مثلا آنا از اینکه نقشی در تئاتر به او داده بودند خیلی خوشحال بود، اما بعدا یادش آمد که اصلا در آن ظاهر نخواهد شد. ماکس دعوت جشن تولدی را قبول کرده بود که هرگز به آن نمیرفت. آنوقت راهی خانهای میشدند که اتاقهاش روزبهروز خالیتر میشد و وسایلشان داخل صندوقهای چوبی و چمدانها قرار میگرفتند. سختترین قسمت انتخاب اسباببازیهایشان بود. کدام را بردارند، کدام را بگذارند! جعبه بازی شطرنج و مار و پله خیلی بزرگ بود. عاقبت فقط جا برای یکیدوتا کتاب و یکی از عروسکهای آنا باقی مانده بود. آنا نمیدانست خرگوش صورتیاش را بردارد که از وقتی به یاد داشت همیشه کنارش بود، یا سگ پشمیای که تازه هدیه گرفته بود و وقت نکرده بود با آن بازی کند. همپی آن را برایش در چمدان گذاشت. ماکس توپ فوتبالش را برداشت. ماما گفت بعدا هرچه را خواستند برایشان به سوئیس میفرستند، پس معلوم بود که قرار است برای مدت زیادی آنجا بمانند».
«قصههای کولیما» مجموعهای ششجلدی است از وارلام شالاموف، شاعر و نویسنده روس. «ساحل چپ»، که اخیرا با ترجمه نازلی اصغرزاده از طرف نشر مروارید منتشر شده، کتاب دوم از این مجموعه است. شالاموف در قصههای این کتاب از تجربه حضور خود در اردوگاههای کار اجباری دوره استالین نوشته است. او پس از طی دورانی سخت در این اردوگاهها، به عنوان پرستار به بیمارستانهای اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشود. او شاهد عینی بسی چیزها از یکی از مخوفترین دورههای تاریخ روسیه است. در بخشی از مقدمه مترجم بر مجموعه «ساحل چپ» درباره وجه ادبی این قصهها میخوانیم: «شالاموف در ساختار داستانی خود، سبک نوین و فرای سنتهای کلاسیک را ابداع میکند و روایتهای تاریخی را سنگ زیربنای آن قرار میدهد و بدینسان مستندات و ادبیات را به هم پیوند میدهد. قصههای کولیما تحقیق و تفحصی است در راستای ارائه سبک نوین بیانی و روایی، در شرح ماجرایی غیرمتعارف و تثبیت حکایتهای استثنایی، چه از جنبه تاریخ بشری و چه رخنه در ژرفای روح آدمی. قصههای کولیما نه خیال است و نه چکیده حقایق، بلکه ثمره تراوشات مغزی بر پایه تجربهها و روایت شخصی است. اینجا از تغییر و تحریف اثری نیست و همه چیز بکر است. اگر هم پیشنویسی در کار بوده باشد، طبعا در ژرفای ذهن است. قصههای کولیما تثبیت استثناهایی است در شرایط استثنایی. اینجا نه رئالیسمی در کار است و نه رمانتیسم و نه مدرنیسم که فرای ادبیات است و همزمان هم مستند است و هم غنی از قوه ادبی». برخی داستانهای مجموعه «ساحل چپ» عبارتاند از: «جذامیان»، «در بخش پذیرش»، «تیم زمینشناسان»، «آکادمیسین»، «نقشه معدن الماس»، «بهترین تعریف»، «جادو» و «کتابفروش». آنچه در پی میآید قسمتی است از داستان «جذامیان» از این مجموعه: «وقتی جنگ پایان گرفت، در بیمارستان، در برابر چشمان من، تراژدی غریبی روی داد. جنگ باعث شده بود، از قعر زندگی، قشری بالا بیاید که پیش از آن در همه جا و همه حال از ظاهر شدن زیر نور خورشید واهمه داشت. اینها از محکومان یا اقشار زیرزمینی نبودند، اینها قشر کاملا پنهان و متفاوتی بودند. در دوران جنگ جذامخانهها از هم پاشیده شده و جذامیان با سایر اقشار مردم در هم آمیخته بودند. آیا این یک جنگ پنهان بود، یا آشکار؟ جنگ شیمیایی بود یا میکروبی؟ جذامیان به سهولت خود را بهجای مجروحان و معلولان جنگی جا میزدند، با آنان که به سمت مشرق میگریختند، همراه میشدند و به زندگی معمول، هرچند دهشتناکی بازمیگشتند؛ زندگیای که آنان را بهجای قربانیان و شاید هم قهرمانان جنگ میپذیرفت. جذامیان مانند دیگران زندگی و فعالیت میکردند. جنگ باید به پایان میرسید تا مسئولان امر جذامیان را به خاطر میآوردند و بار دیگر جذامخانهها دایر و از نو، با وجود آنان انباشته میشدند. جذامیان در میان مردم میزیستند، در حملهها، عقبنشینیها، شادیها و شور و شوق پیروزی شرکت میکردند. در کارخانهجات و مزارع کار میکردند، رئیس و مرئوس میشدند، به جز خدمت سربازی که هرگز زیر بار آن نمیرفتند. شکل معیوب انگشتانشان، بیشباهت به آسیبها و جراحتهای جنگی نبود و اغلب آنان خود را از معلولان جنگی معرفی میکردند که در جمع جمعیت چندمیلیونی، انگشتشمار بودند».