انجمن شعر discussion

19 views
شعر و شاعر > آن سنگ- منوچهر آتشی

Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Babak (new)

Babak نه این دل به آن دل
این سنگ به آن سنگ گفت
من این شقایق کوچک را دارم تو چه داری ؟
آن سنگ گفت : گنج
آن سنگ گفت
من بذر آن شقایق را دارم که تو عَلَم اش کرده ای به لاف
من هیزم تر جهنم فردا
این سنگ گفت : گنج یعنی چه هیزم یعنی چه ؟
این سنگ گفت : اگر هیچ نداشتن گنج است
این کوه و سنگسارش دفینه ی دارا و دقیانوس
اما ترا از این همه هیچ پنهان, ای برهنه, پیرهنی کو ؟
این سنگ گفت : من شقایق سرخی دارم که چشم آسمان را
نگران کرده است
گفتی نگران تو ؟
آن سنگ گفت : نه
این آسمان نگران شمع حقیر تو نیست
شمعی
بالای گور فقیری که تویی
این آسمان نگران آتشفشان نهان من است
آتشفانی که اگر براید جهان را چراغانی خواهد کرد
چراغانی یا انفجار ؟
این سنگ به آن سنگ گفت : چراغانی که اگر که اگر براید, جهان را تاریک خواهد کرد ؟
پس
ای کاش گنج بمانی تا ... هرگز
اگر که هیچ نداشتن
گنجی است که اگر
ای کاش
گنجور جاودانه بمانی تا ... هرگز
این دل به آن دل این سنگ به آن سنگ گفت
من پس گرفتم حرفم را تو گنج بمان همچنان
تو گنج بذر شقایق بمان نه آتشفشان
تا سنگ گور خویش بمانم من هم
با این چراغ کوچک بالای تربتم
و این چراغ های کوچک گورستان بهار
بی بیم انفجار





"منوچهر آتشی"


message 2: by Azade, Hazemizade (last edited Dec 28, 2009 04:20AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
هميشه شعرهاي استاد منوچهر آتشی مثل آتشفشاني هست كه وقت انفجار شكوفه به سمتت پرتاب ميكنه

ممنون بابك جان


back to top