وقتي شعرت رو خوندم ترس برم داشت كه چقدر سياهي ها و ناكامي ها و رنج ها رو مي بيني اما اخرش دوباره نفس كشيدم وقتي نوشتي دوستت ميدارم آيينه تنها نقطه ي روشن شعرته دوست داشتن آغاز اميدو خوب ديدن و خوب زندگي كردنه حتي توي اوج رنج عاشقي باشي پر از اميدي مي شي و نيازي نيست ليوات خودش نيمه پر رو بهت نشون بده خودت ميبيني
شعر زيبايي بود محسن عزيز منتها از همه شاكي بودي حتي از آينه كه در انتها ابراز دوست داشتن برايش كردي به نظر من شايد اگر جمله يا بيت اول نبود زيبا تر بود يا در انتها اي آينه اي عضو قديميه من ،دوستت ميدارم يا اي عضو قديميه من ،دوستت ميدارم،آينه،نقطه
اما اخرش دوباره نفس كشيدم وقتي نوشتي
دوستت ميدارم آيينه
تنها نقطه ي روشن شعرته
دوست داشتن آغاز اميدو خوب ديدن و خوب زندگي كردنه
حتي توي اوج رنج عاشقي باشي
پر از اميدي مي شي
و نيازي نيست ليوات خودش نيمه پر رو بهت نشون بده
خودت ميبيني