انجمن شعر discussion

80 views
شعر و شاعر > فراموشي / احمدرضا احمدي

Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Azade, Hazemizade (last edited Dec 28, 2009 03:30AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
از هر ليواني كه آب نوشيدم
طعم لبان تو و پاييزي
كه تو در آن به جا ماندي به يادم بود
فراموشي پس از فراموشي
اما
چرا طعم لبان تو و پاييري كه تو در آن
گم شدي در خانه مانده بود
ما سرانجام توانستيم
پاييز را از تقويم جدا كنيم
اما
طعم لبان تو بر همه ي ليوان ها و بشقاب ها
حك شده بود
ليوان ها و بشقاب ها را از خانه بيرون بردم
كنار گندم ها دفن كردم
زود به خانه آمدم
تو در آستانه ي در ايستاده بودي
تو در محاصره ي ليوان ها و بشقاب ها مانده بودي
گيسوان تو سفيد
اما
لبان تو هنوز جوان بود

احمد رضا احمدی


message 2: by ArEzO.... (new)

ArEzO.... Es | 53 comments امیدوارم کسالت احمدرضا احمدی برطرف شود
و چشم های عمیقش
دوخته شود به چیزهای ساده ای
که ما از کنارش بی تفاوت می گذریم
و او شعر می کند
زیبا می کند
جاوید می کند
.
.
.



message 3: by Mohammadali, Hasanloo (new)

Mohammadali Hasanloo (09354609059) | 145 comments Mod
آزاده عزیز ممنون از این شعر . از کتاب ساعت ده صبح بود . درسته ؟



message 4: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
Mohammadali wrote: "آزاده عزیز ممنون از این شعر . از کتاب ساعت ده صبح بود . درسته ؟
"


خواهش ميكنم دوست من

بله. ساعت ده صبح بود - احمدرضا احمدي
;)


message 5: by Muslim (new)

Muslim Nazemi | 74 comments احمد رضا احمدی یعنی تخیل سیال! یعنی سر در کمی در عالم یک شعر و گردش د باغ تخیل شاعر بدون اینکه بخوای به جای خاصی برسی
من که از ارادتمندان شعرش هستم و امیدوارم هرچه زود تر شفا پیدا کنه ان شاء الله


message 6: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 176 comments لذت بردم
ممنون آزاده جان


back to top