دوست دارم اين چهار و نيم صبح اين ارديبهشت خيلی دور تو بودی،نيستی يک عکس رنگ پريده از تو بود،نيست دوست دارم زندگی شکل ديگری بود،نيست و تو تنها شکل بودی يک شکل با همان خنده که سنجاق چشم که براق بود
خوب بود جاده خودش را باد کلاهش را اين اردیبهشت ماه اش را بر می داشت و جای همه بنفشه ها تو را می کاشت. شهرام رفيع زاده
اين ارديبهشت خيلی دور
تو بودی،نيستی
يک عکس رنگ پريده از تو بود،نيست
دوست دارم زندگی شکل ديگری بود،نيست
و تو تنها شکل بودی
يک شکل با همان خنده
که سنجاق
چشم که براق بود
خوب بود جاده خودش را
باد کلاهش را
اين اردیبهشت ماه اش را
بر می داشت
و جای همه بنفشه ها
تو را می کاشت.
شهرام رفيع زاده