Dandelion - قاصدک discussion
عاشقانه منوتو
>
نتي براي تو
date
newest »
newest »
Saeedeh wrote: "هر نتي که از عشق بگويدزيباست
حالا
سمفوني پنجم بتهوون باشد
يا زنگ تلفني که در انتظار صداي توست.
"
يا باران كه صداي پاي توست
آن سکوتی که پر از یاد تو باشد به دلم همچو نوایی زیباست که به گوش دل من نغمه آسایش عشق استنیست؟
انتظاروقتیکه از راه می رسه، روزی که رفتی از پیشَم
می شکنه بغض حنجره، دلتنگ و بارونی میشم
روزای دلخوشی من، چه بی صدا به سر رسید
خنجر خشم روزگار، به قلب بی سپر رسید
خورشیدمُ ازم گرفت، شبم رو بی ستاره کرد
تو غربت ثانیه ها، بی تو منو آواره کرد
غبار تلخ بی کسی، نشسته رو جون و تنم
به آیه های چشم تو، قسم که بی تو میشکنم
پرنده ای بی آشیون، اسیر گرداب غمم
برای درد تنهایی، فقط تو بودی مرهمم
دلم به حکم روزگار، محکومه به شکستنه
کابوس تلخ انتظار، همیشه همراه منه
با موجی ساده میشکنه،قایق کوچک دلم
بدون تو نمی رسه، پا به سکوت ساحلم
غبار تلخ بی کسی، نشسته رو جون و تنم
به آیه های چشم تو، قسم که بی تو میشکنم
(انتظار خیییییییییلی سخته....)
ممنون آقا فرهاد که به وبلاگم سر زدی....
www.estarte.blogfa.com
عسل عزيز خوش اومديوبلاگ زيبايي داري
عسل عزیز خوش اومدی به گروه گرم ما. البته گرمیش از وجود همه شماستخواهش میکنم. وبلاگ زیبایی داری
ممنون دوستای گلم ...منم خوشحالم که دوستان خوبی همچو شما پیدا کردم
گفتی که می بوسم تو را گفتم تمنا می کنم گفتی اگر بیند کسی گفتم که حاشا می کنم
گفتی زبخت بد اگر ناگه رقیب آید تورا
گفتم که با افسونگری او را رسوا می کنم
گفتی که از بی طاقتی ،دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران ، باری مدارا می کنم
گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروزُ فردا می کنم
گفتی اگر از پای خود زنجیر عشقت وا کنم
گفتم ز تو دیوانه تر دانی که پیدا می کنم...
عسل عزيزشعرهاي زبيايي انتخاب ميكني
ممنونم از احساست
:)
بسیار زیبا بودافسونگر و لطیف
گفتمش گر با من خسته به زندان در شدی
گفت با جانان چه غم در کوی و در بازار نیز
گفتمش از عشق من رسوا به دنیا گشته ای
گفت این رسوایی شیرین مرا راه گریز
گفتمش حال من و راه تو از هم شد سوا
گفت بیحرف، از سخن، جان مرا آزار نیز
فرهاد ط دی 88
از نگاه تواز سر انگشتان تو
كيميا مي شوم
گر بماني
تماشایی ترین تصویر دنیا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم بس که زیبا می شوی گاهی
حضور گاهگاهت بازی خورشید با ابر است
که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی
به ما تا می رسی کج می کنی یکباره راهت را
ز ناچاریست گر هم صحبت ما می شوی گاهی
دلت پاک است اما با تمام سادگی هایت
به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی
تو را از سرخی سیب غزل هایم گریزی نیست
تو هم مانند حوا زود اغوا می شوی گاهی...
(ممنون از شما دوستان گـــــــــلم)
به پندار تو:جهانم زيباست!
جامه ام ديباست!
ديده ام بيناست!
زيانم گوياست!
قفسم طلاست!
به اين ارزد كه دلم تنهاست؟
آنکه در جور زمانه در تمام بیش و کملحظه ای غافل نباشد از صداقت، برده است
گاه تنهایی و بی کس ماندن و بی همدمی
بهتر از صد یار دل افسرده است
زيباست
حالا
سمفوني پنجم بتهوون باشد
يا زنگ تلفني که در انتظار صداي توست.
پرنده‌ی پنهان، گروس عبدالملکیا