Dandelion - قاصدک discussion
عاشقانه منوتو
>
عطر تنت
date
newest »


برگشت و دید هیچکس نیست.شاهزاده گفت:عاشق نیستی,عاشق به غیر نظر نمی کند
...

پر هول نرسیدن و ندیدن و جدا ماندن تو
بند کفشم را میبندم
کفشی از جنس امید و رهی ناهموار
جاده نیل به تو چه قدر دشوار است
لیک شیرین و پر از بوی تو و نغمه همواره تست
من به پایان می اندیشم
به سرآغاز تمامیت ابعاد دعا
به حضور تو و دست تو و یک بوسه گرم
تا ابد بر لب خود جای گل بوسه تو خواهد ماند
همچنان در راهم
نور تو جاده تنهایی من را پر روشن کرده
من هنوز در سفرم، به تو خواهم آمد

برگشت و دید هیچکس نیست.شاهزاده گفت:عاشق نیستی,عاشق به غیر نظر نمی کند
..."
ساينا جان
اين عاليه
خيلي عاليه
دوستش دارم
.
در مورد اين پستت (عطر تنت)خيلي چيزها نوشتم اما ديدم نمي تونم برات بفرستم
خيلي چيزها رو اين شعر در من زنده ميكنه
درست مثل دريا ميشم ساينا
با موجهاي بلند و طوفاني
بوی ترا می دهد
افکارم
یکی بعد دیگری
از پای می افتند
و من بوی ترا می بلعم
وسیگارت
وعطری که بوی ترا می دهد
شش هایم را
سیراب می کند
به یاد می آوردم
تمنای همآغوشی لبهایم
با طعم سیگارت
با این همه
لبهایت را
از من دریغ می کنی
و من دود می شوم
می نشینم روی كاپشنت
تا اطلاع ثانوی......
می روی
و مرگ من با رفتنت
در تعادلی دوسویه
زندگی را هجی می کنند
دیوانه ات می شوم
سیگار می کشی
و می گویی درمان من یک پنی سیلین است
سیگار می کشی
و اسیرم می کنی
و نمی دانی
گرمایش چقدر بوی ترا می دهد
آزاد می شوم
زندانی آزاد دیده بودی؟