انجمن شعر discussion

باید بگردم

جای تولّدم را عوض کنم

ببینم کجای دنیا می‌شود

به خاطرِ یک بوسه زندگی کرد

«علیرضا نوری»

همچين جايي واقعا هست؟
شايد فريدون مشيري چنين جايي رو مي شناخت

صبح كه در شهر، آن ترانه درخشيد
نرمي مهتاب داشت، گرمي خورشيد
بانگ: هزار‌آفرين! زهرجا بر شد
شور و سروري به جان مردم بخشيد

نغمه، پيامي ز عشق بود و ز پيكار
مشعل شب هاي رهروان فداكار
شعله بر افروختن به قله كهسار
بوسه به ياران، اميد و وعده به ديدار

خلق، به بانگ "مرا ببوس" تو برخاست!
شهر، به ساز "مرا ببوس" تو رقصيد!
هركس به هركس رسيد نام تو را پرسيد
هر كه دلي داشت، بوسه داد و ببوسيد!

ياد تو، در خاطرم هميشه شكفته ست
كودك من، با "مرا ببوس" تو خفته ست
ملت من، با "مرا ببوس" تو بيدار
خاطره ها در ترانه ي تو نهفته ست

قشنگ بود هر دو
سبز

ممنون ايمان جان بابت انتخاب شعرت
مرسي بابك جان از حضورت

خيلي شعر زيبايي بود... ممنون از انتخاب خوبت سعيده جان

مرسي آزاده جان

سلام
ممنون سعیده بابت این انتخاب

:)

ممنون سعیده جان خیلی زیبا بود

آنجا را نمي شناسم
ولي اينجا
جايي است
كه
در آن
من " با " نگاه تو " آغازيدن مي گيرد "
و هنوز هم مي شود نفس كشيد در هوايش



همه ي جان و تنم
وطنم وطنم وطنم وطنم