Dandelion - قاصدک discussion

دو قدم مانده به پایان، ابدیت، به حضور

خلوتم امشب از احساس حضورت خالیست

و دلم یکسره در این قفس سینه هیاهو دارد

من تو را میخوانم، با صدایی پر آوای سکوت

دل من قطره به قطره به مثال شمعی، آب می گردد و من شاهد این پایانم

من به آتشکده ایمان دارم

قلب من غرق حریق است و سزاوار بلا

دم به دم می شکنم در خود و در خاک به خون می غلتم

من پرستنده آیین دلم

یک نفس آینه از جنس تو را می طلبم

از دیار جاوید، یک نفر نام مرا می خواند

اوج شعرت رو اینجا می دونم
من پرستنده آیین دلم
:)

ممنون از توجه و دقتت سعیده عزیز