Ahmad Shamlu discussion

هرگزاز مرگ نهراسيده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شكننده ترباشد باري هراس من همه مردن درسرزميني است
كه مزد گوركن ازآزادي آدمي افزونترباشد

هيچ وقت يادم نميره
دوم مرداد بود، به نظرم مرگش هم حتما مثل خودش باشکوه بوده
مرگ من سفري نيست"
هجرتي است
از سرزميني که دوست نمي داشتمش
"بخاطر مردمانش

مرگ را ديده ام من
.در ديداري غمناك، من مرگ را به دست سوده ام
من مرگ را زيسته ام
با آوازي غمناك غمناك
.و به عمري سخت دراز و سخت فرساينده

pishnahadam moshaabeh ast,az shamlou bayad dars gereft tekraare ashare shamlou karii ziad moaser nist,vaghean ma az adabiat che mikhahim,shamlou hata agar zende ham mibud pooyandegi ra mikhast ashaar yek bar ke khande shavand va edrake ma tavane fahm dashte bashad hezaran sange bozorg bardashteim,be kelisheha nachasbid dustan,inja otaghe moshaere ast ya ebraze idehaye novin?

آري مرگ
انتظاري خوف انگيز است
انتظاري
که بي رحمانه به طول مي انجامد
مسخي است دردناک
که مسيح را
شمشير به کف مي گذارد
در کوچه هاي شايعه
تا به دفاع از عصمت مادر خويش
برخيزد

..........
و نوبت خود را انتظار می کشیم بی هیچ خنده ایی