همیشه لبخند از لبهايت شروع نمی شود گاهی چشم هايت دست هايت گوش هايت به من می خندند من امروز از همان خیابانی آمده ام که تمام شبش را گریه کرده ای اما گاهی گیر کردن بند کفشی زیر پاهايت تو را به خنده می اندازد و من از لابه لای این آشفتگی ها خنده ات را دوست دارم ... !
از لبهايت شروع نمی شود
گاهی
چشم هايت
دست هايت
گوش هايت
به من می خندند
من امروز
از همان خیابانی آمده ام
که تمام شبش را گریه کرده ای
اما گاهی
گیر کردن بند کفشی زیر پاهايت
تو را به خنده می اندازد
و من از لابه لای این آشفتگی ها
خنده ات را دوست دارم ... !