progress:
(page 45 of 314)
"فوکو انواع جنون در آثار ادبی را بر میشمارد
نوع اول :جنون حاصل از همانند پنداری با شخصیت های آثار تخیلی, دیوانه با یک شخصیت تخیلی همانند پنداری می کند(دن کیشوت)
نوع دوم : جنون حاصل از خودپسندی بی دلیل, در این مورد دیوانه نه با یک الگوی ادبی بلکه با خود همانند پنداری می کند, دیوانه فضایلی را که فاقد آن است به خود نسبت می دهد.(اغلب شخصیتهای آثار سروانتس)
نوع سوم : جنون حاصل از کیفر بر حق, در این گونه شوریدگی قلب با" — Dec 05, 2016 08:05AM
"فوکو انواع جنون در آثار ادبی را بر میشمارد
نوع اول :جنون حاصل از همانند پنداری با شخصیت های آثار تخیلی, دیوانه با یک شخصیت تخیلی همانند پنداری می کند(دن کیشوت)
نوع دوم : جنون حاصل از خودپسندی بی دلیل, در این مورد دیوانه نه با یک الگوی ادبی بلکه با خود همانند پنداری می کند, دیوانه فضایلی را که فاقد آن است به خود نسبت می دهد.(اغلب شخصیتهای آثار سروانتس)
نوع سوم : جنون حاصل از کیفر بر حق, در این گونه شوریدگی قلب با" — Dec 05, 2016 08:05AM


“The air was soft, the stars so fine, the promise of every cobbled alley so great, that I thought I was in a dream.”
― On the Road: The Original Scroll
― On the Road: The Original Scroll

“Happiness in intelligent people is the rarest thing I know.”
― The Garden of Eden
― The Garden of Eden

“نه، نمیتوانم فراموشت کنم
زخمهای من، بیحضور تو از تسکین سر باز میزنند
بالهای من
تکهتکه فرو میریزند
برههای مسیح را میبینم که به دنبالم میدوند
و نشان فلوت تو را میپرسند
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
خیابانها بیحضور تو راههای آشکار جهنماند
تو پرندهیی معصومی
که راهش را
در باغ حیاط زندانی گم کرده است
تک صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنهی تابستانی
که گندمزاران رسیده در قدوم تو خم میشوند
آشیانهی رودی از برف
که از قلههای بهار فرو میریزد
نه
نمیتوانم
نمیخواهم که فراموشت کنم
تپههای خشکیده
از پلههای تو بالا میآیند
تا به بوی نفسهای تو درمان شوند و به کوهستان بازگردند
ماه هزار ساله دستنوشتهی آخرش را برای تو میفرستد
تا تصحیحش کند
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
قزلآلایی عصیانگری که به چشمهی خود باز میرود
خونین شده در رودها که به جانب دریا روان است
”
― پنجاهوسه ترانهی عاشقانه
زخمهای من، بیحضور تو از تسکین سر باز میزنند
بالهای من
تکهتکه فرو میریزند
برههای مسیح را میبینم که به دنبالم میدوند
و نشان فلوت تو را میپرسند
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
خیابانها بیحضور تو راههای آشکار جهنماند
تو پرندهیی معصومی
که راهش را
در باغ حیاط زندانی گم کرده است
تک صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنهی تابستانی
که گندمزاران رسیده در قدوم تو خم میشوند
آشیانهی رودی از برف
که از قلههای بهار فرو میریزد
نه
نمیتوانم
نمیخواهم که فراموشت کنم
تپههای خشکیده
از پلههای تو بالا میآیند
تا به بوی نفسهای تو درمان شوند و به کوهستان بازگردند
ماه هزار ساله دستنوشتهی آخرش را برای تو میفرستد
تا تصحیحش کند
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
قزلآلایی عصیانگری که به چشمهی خود باز میرود
خونین شده در رودها که به جانب دریا روان است
”
― پنجاهوسه ترانهی عاشقانه
“دیوانه"
یکی دیوانهای آتش برافروخت
در آن هنگامه جانِ خویش را سوخت
همه خاکسترش را باد میبُرد
وجودش را جهان از یاد میبُرد
تو همچون آتشی ای عشقِ جانسوز
من آن دیوانهمردِ آتشافروز
من آن دیوانهی آتشپرستم
در این آتش خوشم تا زنده هستم
بزن آتش به عود استخوانم
که بوی عشق برخیزد ز جانم
خوشم با اینچنین دیوانگیها
که میخندم به آن فرزانگیها
به غیر از مردن و از یاد رفتن
غباری گشتن و بر باد رفتن
در این عالم سرانجامی نداریم
چه فرجامی ؟ که فرجامی نداریم
لهیبی همچو آهِ تیرهروزان
بساز ای عشق و جانم را بسوزان
بیا آتش بزن خاکسترم کن
مسام، در بوتهی هستی زرم کن”
―
یکی دیوانهای آتش برافروخت
در آن هنگامه جانِ خویش را سوخت
همه خاکسترش را باد میبُرد
وجودش را جهان از یاد میبُرد
تو همچون آتشی ای عشقِ جانسوز
من آن دیوانهمردِ آتشافروز
من آن دیوانهی آتشپرستم
در این آتش خوشم تا زنده هستم
بزن آتش به عود استخوانم
که بوی عشق برخیزد ز جانم
خوشم با اینچنین دیوانگیها
که میخندم به آن فرزانگیها
به غیر از مردن و از یاد رفتن
غباری گشتن و بر باد رفتن
در این عالم سرانجامی نداریم
چه فرجامی ؟ که فرجامی نداریم
لهیبی همچو آهِ تیرهروزان
بساز ای عشق و جانم را بسوزان
بیا آتش بزن خاکسترم کن
مسام، در بوتهی هستی زرم کن”
―
Neda’s 2024 Year in Books
Take a look at Neda’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Favorite Genres
Polls voted on by Neda
Lists liked by Neda